گنجور

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱ - سر آغاز

 

سخن در صلاح است و تدبیر و خوی

نه در اسب و میدان و چوگان و گوی

تو با دشمنِ نفس هم‌خانه‌ای

چه در بند پیکارِ بیگانه‌ای؟

عنان‌باز‌پیچانِ نفس از حرام

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲ - گفتار اندر فضیلت خاموشی

 

اگر پای در دامن آری چو کوه

سرت ز آسمان بگذرد در شکوه

زبان درکش ای مردِ بسیار‌دان

که فردا قلم نیست بر بی‌زبان

صدف‌وار گوهرشناسانِ راز

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۳ - حکایت سلطان تَکِش و حفظ اسرار

 

تَکِش با غلامان یکی راز گفت

که این را نباید به کس باز‌گفت

به یک سالش آمد ز دل بر دهان

به یک روز شد منتشر در جهان

بفرمود جلّاد را بی‌دریغ

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

 

یکی خوب‌خلقِ خَلَق‌پوش بود

که در مصر یک‌چند خاموش بود

خردمند مردم ز نزدیک و دور

به گِردش چو پروانه جویانِ نور

تفکّر شبی با دلِ خویش کرد

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۵ - حکایت

 

یکی ناسزا گفت در وقتِ جنگ

گریبان دریدند وی را به چنگ

قفا‌خورده عریان و گریان نِشَست

جهاندیده‌ای گفتش ای خودپرست

چو غنچه گرت بسته بودی دهن

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۶ - حکایت عَضُد و مرغانِ خوش‌آواز

 

عَضُد را پسر سخت رنجور بود

شکیب از نهادِ پدر دور بود

یکی پارسا گفتش از رویِ پند

که بگذار مرغانِ وحشی ز بند

قفس‌های مرغِ سحر‌خوان شکست

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۷ - حکایت

 

شنیدم که در بزم ترکان مست

مریدی دف و چنگ مطرب شکست

چو چنگش کشیدند حالی به موی

غلامان و چون دف زدندش به روی

شب از درد چوگان و سیلی نخفت

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۸ - حکایت

 

دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ

پراکنده نعلین و پرنده سنگ

یکی فتنه دید از طرف بر شکست

یکی در میان آمد و سر شکست

کسی خوشتر از خویشتن دار نیست

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی

 

چنین گفت پیری پسندیده هوش

خوش آید سخنهای پیران به گوش

که در هند رفتم به کنجی فراز

چه دیدم؟ چو یلدا سیاهی دراز

تو گفتی که عفریت بلقیس بود

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی

 

یکی پیش داود طائی نشست

که دیدم فلان صوفی افتاده مست

قی آلوده دستار و پیراهنش

گروهی سگان حلقه پیرامنش

چو پیر از جوان این حکایت شنید

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۱ - گفتار اندر غیبت و خلل‌هایی که از وی صادر شود

 

بد اندر حق مردم نیک و بد

مگوی ای جوانمرد صاحب‌خرد

که بَد‌مرد را خصمِ خود می‌کنی

وگر نیک‌مردست بد می‌کنی

تو را هر که گوید فلان کس بد است

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۲ - حکایت

 

مرا در نظامیه ادرار بود

شب و روز تلقین و تکرار بود

مر استاد را گفتم ای پر خرد

فلان یار بر من حسد می‌برد

چو من داد معنی دهم در حدیث

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۳ - حکایت

 

کسی گفت حجاج خون‌خواره‌ای است

دلش همچو سنگ سیه پاره‌ای است

نترسد همی ز آه و فریاد خلق

خدایا تو بستان از او داد خلق

جهاندیده‌ای پیر دیرینه زاد

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۴ - حکایت

 

شنیدم که از پارسایان یکی

به طیبت بخندید با کودکی

دگر پارسایان خلوت نشین

به عیبش فتادند در پوستین

به آخر نماند این حکایت نهفت

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۵ - حکایت روزه در حال طفولیت

 

به طفلی درم رغبت روزه خاست

ندانستمی چپ کدام است و راست

یکی عابد از پارسایان کوی

همی شستن آموختم دست و روی

که بسم الله اول به سنت بگوی

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۶ - حکایت

 

طریقت شناسان ثابت قدم

به خلوت نشستند چندی به هم

یکی زان میان غیبت آغاز کرد

در ذکر بیچاره‌ای باز کرد

کسی گفتش ای یار شوریده رنگ

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۷ - گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد

 

سه کس را شنیدم که غیبت رواست

وز این درگذشتی چهارم خطاست

یکی پادشاهی ملامت پسند

کز او بر دل خلق بینی گزند

حلال است از او نقل کردن خبر

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۸ - حکایت دزد و سیستانی

 

شنیدم که دزدی درآمد ز دشت

به دروازهٔ سیستان برگذشت

بدزدید بقال از او نیم دانگ

برآورد دزد سیهکار بانگ:

خدایا تو شبرو به آتش مسوز

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۹ - حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان

 

یکی گفت با صوفیی در صفا

ندانی فلانت چه گفت از قفا

بگفتا خموش، ای برادر، بخفت

ندانسته بهتر که دشمن چه گفت

کسانی که پیغام دشمن برند

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز

 

فریدون وزیری پسندیده داشت

که روشن دل و دوربین دیده داشت

رضای حق اول نگه داشتی

دگر پاس فرمان شه داشتی

نهد عامل سفله بر خلق رنج

[...]

سعدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode