صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح مولیالموالی حضرت علی علیهالسلام
مکین مسند شاهی علیست جلجلال
خدیو ملک الهی علیست جل جلال
اگر که تشنه فیضی بیا بسوی علی
که بحر نامتناهی علیست جل جلال
شهی کز او ز ازل تا ابد بملک وجود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع)
ای پیش ارغوان تو کمتر ز خار گل
قدیک چمن صنو برو رخ یک بهار گل
جز سرو قامت و گل روی تو تاکنون
سروی بباغ دهر نیاورده بار گل
گر بگذری بدین گل رخسار در چمن
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»
عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در تهنیت عید مولود شاه ولایت اسداله الغالب علی ابن ابیطالب (ع)
از آن نهاد بعالم بنای کعبه خلیل
که تا در آن بنماید علی جمال جمیل
زهی خدیو مجلل که میشود بنیاد
برای مولد او خانه خدای جلیل
ببزم قدرت او شمس چیست یک مشعل
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در تهنیت عید مولود مسعود
زد امروز از نسل آدم به عالم
خدیوی قدم کش طفیل است آدم
چه آدم چه عالم که گر او نبودی
نه آدم پدیدار گشتی نه عالم
جهانبان مطلق نماینده حق
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در نعت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی «صلیاله علیه و آله»
چرا چو ابر نبارد سرشگ از بصرم
که همچو برق گذر کرد عمر از نظرم
ز بسکه موج سرشگم فرو گرفته کنار
بدان رسیده که این آب بگذرد ز سرم
بهار عمر گذشت و رسید فصل خزان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در نعت رسول اکرم (ص) و مدح ولی اعظم علی (ع)
به اهل بینش در آفرینش بود مبرهن بود مسلم
که از تمامی شده است نامی جناب انسان ظهور اعظم
زهی وجودی که موجد از آن ز پای تا سر بود نمایان
ابوالمحامد ابوالمکارم بوصف یزدان به نقش آدم
بطوع خادم ملک بخیلش همین نه تنها فلک طفیلش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)
مظهری گردید ظاهر دوش بر عین الیقینم
کز تماشای جمالش رفت از کف عقل و دینم
لوحش الله از جمال او که چون دیدم بیاسود
از غم و اندوه بیپایان دل اندوهگینم
کرد دیدار بهشت جاودان طلعت وی
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روزگاری شد که مدح حضرت مولاست کارم
کارم اینست و خوشست الحمدلله روزگارم
روزگاری بهتر از این چیست کاندر روزگاران
چون نمانم من بماند مدح مولا یادگارم
مزرع هر دل که در آن هست تخم مهر حیدر
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - ایضا قصیده غدیریه در مدح مولی «علیهالسلام»
قاصد آمد دوش از وی نامهٔ دلبر گرفتم
بهر ایثار رهش از جان خود دل برگرفتم
نامه را بوسیدم و بوئیدم و بر سر نهادم
بارها خواندم ز سر تا پا و باز از سر گرفتم
تا سحر چونشمع بودم گاه گریان گاه خندان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - تنقید از حاسدین و مناقب علی ابن ابیطالب علیهالسلام
من که نی تدلیس در محراب و منبر میکنم
نی بخلوت میروم آن کار دیگر میکنم
بیسبب خصمی همی ورزند با من حاسدین
کز چه رو مداحی آل پیمبر میکنم
آنچه میگویند در حق من امروز از عناد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح ساقی سلسبیل مرشد جبرئیل علی (ع)
دست یزدان دستیار مصطفی بازوی دین
نیست جز مشکل گشا دست امیرالمؤمنین
آفتاب صبح اول آنکه چون از کعبه تافت
ساخت عالم را منور تا بروز واپسین
مرتضی شاه ولایت آنکه از شاگردیش
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مدح کشتی نجات حلال مشکلات حضرت علی (ع)
ای وجه رب العالمین هو یا امیرالمؤمنین
ای قبله اهل یقین هو یا امیرالمؤمنین
دل جلوهگاه روی تو محراب جان ابروی تو
تو مستعان ما مستعین هو یا امیرالمؤمنین
راه طلب پویم تو را در هر کجا جویم تو را
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح شاه انس و جان مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چنانکه میشود از نور خور جهان روشن
شود ز نام علی قلب دوستان روشن
چراغ بزم جهان روی مرتضی است بلی
بود بنوروی این تیره خاکدان روشن
بلامکان ز مکان رفت چون رسول خدای
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - در تهنیت عید مولود مسعود مهدی موعود
خالت بتا به عارض نیکو
باشد حدیث آتش و هندو
چشم و خط تو در نظر آید
یا در چمن همی چمد آهو
در حیرتم ز زلف تو بر رخ
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - مولودیه در مدح مظهر العجائب علی ابن ابیطالب «علیه السلام»
ای عاشقان خستهجان یار آمد یار آمده
از خلوت آن جان جهان اینک به بازار آمده
آن طلعت زیبنده را آن عارض رخشنده را
آن اختر تابنده را هنگام دیدار آمده
طی سیزده روز از رجب گردیده و طرزی عجب
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در نعت سیدعالم نبیاکرم محمد مصطفی (ص)
دو جهان نمی و ترشحی زیم عطای محمدی
کتب و صحایف انبیا صفت و ثنای محمدی
نفکند سایه زناز اگر بزمین وجود مقدسش
نه عجب که خلقت مهر و مه بود از ضیای محمدی
بطلب رضای محمدی چو رضای حقطلبی دلا
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تویی آنکه سکه سلطنت زده حق بنام تو یا علی
که بجز خدای تو مطلع بود از مقام تو یا علی
شده خلقت دو جهان اگر بدو حرف نیر کاف و نون
تویی آنکه خلقت کاف و نون شده از کلام تو یا علی
نه همین قیام وجود را تو شدی سبب ز قیام خود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - توسل به حلال مشکلات و کشتی نجات
چشم لطفی سوی ما بهر خدا کن یا علی
درد ما را ظاهر و باطن دوا کن یا علی
دل بجان آمد ز وسواس اندر این دار مجاز
جان ما را با حقیقت آشنا کن یا علی
چون رضای حق رضای تو است ای مجلای حق
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شاه اورنگ انماست علی
حق و حق بین و حقنماست علی
ید حق عین حق لسان حق است
پای تا سر همه خداست علی
اسم اعظم طلسم موجودات
[...]