گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۶

 

از اسبان گله هرچ شایسته بود

ز هر سو به لشکرگه آورد زود

پیاده همه کرد یکسر سوار

دو اسبه سوار از پس کارزار

سر گنجهای کهن برگشاد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۷

 

به شبگیر چون تاج بر سر نهاد

همانگه فرستاده را در گشاد

بفرمود تا بازگردد به جای

سوی نامور بندهٔ کدخدای

چنین پاسخ آورد کو را بگوی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸

 

دو رویه ز لشکر برآمد خروش

زمین آمد از نعل اسبان به جوش

سپاه اندر آمد ز هر سو گروه

بپوشید جوشن همه دشت و کوه

دو سالار هر دو به سان پلنگ

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۹

 

پر از کینه سالار توران سپاه

خروشان بیامد به آوردگاه

چو گودرز کشوادگان را بدید

سخن گفت بسیار و پاسخ شنید

بدو گفت کای پر خرد پهلوان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۰

 

سپهدار ترکان برآراست کار

ز لشکر گزید آن زمان ده سوار

ابا اسب و ساز و سلیح تمام

همه شیرمرد و همه نیک‌نام

همانگه ز ایران سپه پهلوان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۱

 

نخستین فریبرز نیو دلیر

ز لشکر برون تاخت بر سان شیر

به نزدیک کلباد ویسه دمان

بیامد به زه برنهاده کمان

همی گشت و تیرش نیامد چو خواست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۲

 

و دیگر گروی زره دیو نیو

برون رفت با پور گودرز گیو

به نیزه فراوان برآویختند

همی زهر با خون برآمیختند

سناندار نیزه ز چنگ سوار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۳

 

سه دیگر سیامک ز توران سپاه

بشد با گرازه به آوردگاه

برفتند و نیزه گرفته به دست

خروشان به کردار پیلان مست

پر از جنگ و پر خشم کینه‌وران

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۴

 

چهارم فروهل بد و زنگله

دو جنگی به کردار شیر یله

به ایران نبرده به تیر و کمان

نبد چون فروهل دگر بدگمان

چو از دور ترک دژم را بدید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۵

 

به پنجم چو رهام گودرز بود

که با بارمان او نبرد آزمود

کمان برگرفتند و تیر خدنگ

برآمد خروش سواران جنگ

کمانها همه پاک بر هم شکست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۶

 

ششم بیژن گیو و رویین دمان

به زه برنهادند هر دو کمان

چپ و راست گشتند یک با دگر

نبد تیرشان از کمان کارگر

به رومی عمود آنگهی پور گیو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۷

 

برون تاخت هفتم ز گردان هجیر

یکی نامداری سواری هژیر

سپهرم ز خویشان افراسیاب

یکی نامور بود با جاه و آب

ابا پور گودرز رزم آزمود

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۸

 

به هشتم ز گردان ناماوران

بشد ساخته زنگهٔ شاوران

که همرزمش از تخم اوخواست بود

که از جنگ هرگز نه بر کاست بود

گرفتند هر دو عمود گران

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۹

 

برون رفت گرگین نهم کینه‌خواه

ابا اندریمان ز توران سپاه

جهاندیده و کارکرده دو مرد

برفتند و جستند جای نبرد

به نیزه بگشتند و بشکست پست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۰

 

دهم برته با کهرم تیغ‌زن

دو خونی و هر دو سر انجمن

همی آزمودند هرگونه جنگ

گرفتند پس تیغ هندی به چنگ

درفش همایون به دست اندرون

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۱

 

سپهدار ایران و توران دژم

فراز آمدند اندر آن کین به هم

همی برنوشتند هر دو زمین

همه دل پر از درد و سر پر ز کین

به آوردگاه سواران ز گرد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۲

 

چو نزدیک بنگاه و لشکر شدند

پذیرهٔ سپهبد سپاه آمدند

به پیش سپه بود گستهم شیر

بیامد بر پهلوان دلیر

زمین را ببوسید و کرد آفرین

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۳

 

چو لشکر چنین پاسخ آراستند

دو پرمایه از جای برخاستند

بدانست لهاک و فرشیدورد

کشان نیست هنگام ننگ و نبرد

همی راست گویند لشکر همه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۴

 

چو از دور لهاک و فرشیدورد

گذشتند پویان ز دشت نبرد

به یک ساعت از هفت فرسنگ راه

برفتند ایمن ز ایران سپاه

یکی بیشه دیدند و آب روان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۵

 

همه شب بنالید تا روز پاک

پر از درد چون مار پیچان به خاک

چو گیتی ز خورشید شد روشنا

بیامد بدان جایگه بیژنا

همی گشت بر گرد آن مرغزار

[...]

فردوسی
 
 
۱
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۵۳۱