گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر

 

بس دراز است این حدیث خواجه گو

تا چه شد احوال آن مرد نکو

خواجه اندر آتش و درد و حنین

صد پراکنده همی‌گفت این چنین

گه تناقض گاه ناز و گه نیاز

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده

 

بعد از آنش از قفس بیرون فکند

طوطیک پرید تا شاخ بلند

طوطی مرده چنان پرواز کرد

که‌آفتاب شرق ترکی‌تاز کرد

خواجه حیران گشت اندر کار مرغ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۴ - وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن

 

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق

بعد از آن گفتش سلام الفراق

خواجه گفتش فی امان الله برو

مر مرا اکنون نمودی راه نو

خواجه با خود گفت کاین پند منست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۵ - مضرت تعظیم خلق و انگشت‌نمای شدن

 

تن قفس‌شکل است‌، تن شد خار جان

در فریب داخلان و خارجان

اینْش گوید من شوم هم‌راز تو

وآنش گوید نی‌! منم انباز تو

اینش گوید نیست چون تو در وجود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان

 

این همه گفتیم لیک اندر بسیچ

بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ

بی عنایات حق و خاصان حق

گر ملک باشد سیاهستش ورق

ای خدا ای فضل تو حاجت روا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بی‌نوایی چنگ زد میان گورستان

 

آن شنیدستی که در عهد عمر

بود چنگی مطربی با کر و فر

بلبل از آواز او بی‌خود شدی

یک طرب ز آواز خوبش صد شدی

مجلس و مجمع دمش آراستی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها

 

گفت پیغامبر که نفحتهای حق

اندرین ایام می‌آرد سبق

گوش و هش دارید این اوقات را

در ربایید این چنین نفحات را

نفحه آمد مر شما را دید و رفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۹ - قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌های تو چون تر نیست

 

مصطفی روزی به گورستان برفت

با جنازهٔ مردی از یاران برفت

خاک را در گور او آگنده کرد

زیر خاک آن دانه‌اش را زنده کرد

این درختانند همچون خاکیان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۰ - تفسیر بیت حکیم سنائی رضی‌ الله عنه «آسمانهاست در ولایتِ جان، کارفرمای آسمان جهان» «در ره روح پست و بالاهاست،  کوههای بلند و دریاهاست»

 

غیب را ابری و آبی دیگرست

آسمان و آفتابی دیگرست

ناید آن الّا که بر خاصان پدید

باقیان فی لَبْس مِنْ خَلْقٍ جَدید

هست باران از پی پروردگی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره

 

گفت پیغامبر ز سرمای بهار

تن مپوشانید یاران زینهار

زانک با جان شما آن می‌کند

کان بهاران با درختان می‌کند

لیک بگریزید از سرد خزان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی سر باران امروزینه چه بود

 

گفت صدیقه که ای زبدهٔ وجود

حکمت باران امروزین چه بود

این ز بارانهای رحمت بود یا

بهر تهدیدست و عدل کبریا

این از آن لطف بهاریات بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن

 

مطربی کز وی جهان شد پر طرب

رُسته ز آوازش خیالاتِ عجب

از نوایش مرغ دل پرّان شدی

وز صَدایش هوشِ جان حیران شدی

چون برآمد روزگار و پیر شد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۴ - در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه کی چندین زر از بیت المال به آن مرد ده کی در گورستان خفته است

 

آن زمان حق بر عُمَر خوابی گماشت

تا که خویش از خواب نتوانست داشت

در عجب افتاد کاین معهود نیست

این ز غیب افتاد، بی‌مقصود نیست

سر نهاد و خواب بردش خواب دید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۶ - اظهار معجزهٔ پیغمبر صلی الله علیه و سلم به سخن آمدن سنگ‌ریزه در دست ابوجهل علیه اللعنه و گواهی دادن سنگ‌ریزه بر حقیت محمد صلی الله علیه و سلم به رسالت او

 

سنگها اندر کف بوجهل بود

گفت ای احمد بگو این چیست زود

گر رسولی چیست در مشتم نهان

چون خبر داری ز راز آسمان

گفت چون خواهی بگویم آن چه‌هاست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۷ - بقیهٔ قصهٔ مطرب و پیغام رسانیدن امیرالمؤمنین عُمَر -رضی الله عنه- به او آنچه هاتف آواز داد

 

باز گرد و حال مطرب گوش‌دار

زانک عاجز گشت مطرب ز انتظار

بانگ آمد مر عُمَر را کای عُمَر

بندهٔ ما را ز حاجت باز خر

بنده‌ای داریم خاص و محترم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه کی هستیست به مقام استغراق

 

پس عمر گفتش که این زاری تو

هست هم آثار هشیاری تو

راه فانی گشته راهی دیگرست

زانک هشیاری گناهی دیگرست

هست هشیاری ز یاد ما مضی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۹ - تفسیر دعای آن دو فرشته کی هر روز بر سر هر بازاری منادی می‌کنند کی اللهم اعط کل منفق خلفا اللهم اعط کل ممسک تلفا و بیان کردن کی آن منفق مجاهد راه حقست نی مسرف راه هوا

 

گفت پیغامبر که دایم بهر پند

دو فرشته خوش منادی می‌کنند

کای خدایا منفقان را سیر دار

هر درمشان را عوض ده صد هزار

ای خدایا ممسکان را در جهان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت

 

یک خلیفه بود در ایام پیش

کرده حاتم را غلام جود خویش

رایت اکرام و داد افراشته

فقر و حاجت از جهان بر داشته

بحر و در از بخششش صاف آمده

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۱ - قصهٔ اعرابی درویش و ماجرای زن با او به سبب قلت و درویشی

 

یک شب اعرابی زنی مر شوی را

گفت و از حد برد گفت و گوی را

کین همه فقر و جفا ما می‌کشیم

جمله عالم در خوشی ما ناخوشیم

نان‌مان نه نان خورش‌مان درد و رشک

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۶۶۷
۱۶۶۸
۱۶۶۹
۱۶۷۰
۱۶۷۱
۶۴۶۲