عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴
خوشتر از خلد برین آراستند ایوان دل
تا به شادی مجلس آراید درو سلطان دل
هم ز حسن خود پدید آرد بهشت آباد جان
هم به روی خود برآراید نگارستان دل
در سرای دل چو سلطان حقیقت بار داد
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵
أکُئوس تلالات بمدام
ام شموس تهللت بغمام
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام، مدام
همهجا مست و نیست گویی می
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶
از دل و جان عاشق زار توام
کشتهٔ اندوه و تیمار توام
آشتی کن بامن، آزرمم بدار،
من نه مرد جنگ و آزار توام
گر گناهی کردهام بر من مگیر
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷
باز در دام بلا افتادهام
باز در چنگ عنا افتادهام
این همه غم زان سوی من رو نهاد
کز رخ دلبر جدا افتادهام
یاد ناورد آن نگار بیوفا
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸
ایندم منم که بیدل و بییار ماندهام
در محنت و بلا چه گرفتار ماندهام؟
با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
با اهل مصطبه چه به انکار ماندهام؟
در صومعه چو مرد مناجات نیستم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹
یاران، غمم خورید، که غمخوار ماندهام
در دست هجر یار گرفتار ماندهام
یاری دهید، کز در او دور گشتهام
رحمی کنید، کز غم او زار ماندهام
یاران من ز بادیه آسان گذشتهاند
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰
ساقی، چو نمیدهی شرابم
خونابه بده بجای آبم
خون شد جگرم، شراب در ده
تا کی دهی از جگر کبابم؟
دردی غمم مده، که من خود
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱
دل گم شد، ازو نشان نیابم
آن گم شده در جهان نیابم
زان یوسف گم شده به عالم
پیدا و نهان نشان نیابم
تا گوهر شب چراغ گم شد
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲
دل گم شد، ازو نشان نمییابم
آن گم شده در جهان نمییابم
زان یوسف گم شده به عالم در
پیدا و نهان نشان نمییابم
تا گوهر شب چراغ گم کردم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳
هیهات! کزین دیار رفتم
ناکرده وداع یار رفتم
چه سود قرار وصل جانان؟
اکنون که من از قرار رفتم
چون خاک در تو بوسه دادم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴
کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم
نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی
ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم
ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵
من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم
سجاده و تسبیح به یک سوی فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم
کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷
اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم
زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم
درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان
مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم
چو با خود خوش نمیباشم، بیا ، تا با تو خوش باشم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸
در ملک لایزالی دیدم من آنچه دیدم
از خود شدم مبرا، وانگه به خود رسیدم
در خلوتی که ما را با دوست بود آنجا
گفتم به بیزبانی، بی گوش هم شنیدم
خورشید وحدت اینک از مشرق وجودم
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹
در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم
در دیدهٔ هر عاشق او بود همه لایق
وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم
دلدار دل افگاران غمخوار جگرخواران
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰
آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟
میخواستم که با تو برآرم دمی به کام
نگذاشت روزگار که گردد میسرم
از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱
تا کی از دست تو خونابه خورم؟
رحمتی، کز غم خون شد جگرم
لحظه لحظه بترم، دور از تو
دم به دم از غم تو زارترم
نه همانا که درین واقعه من
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر در من نگه کردی نگارم
بدیدی گر فراقش چونم آخر
بپرسیدی دمی حال فگارم
نکرد آن دوست از من یاد روزی
[...]