گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۵

 

عاشق باید که او مشوش باشد

وز دیده و دل در آب و آتش باشد

ناخوش باشد زعاشقان معشوقی

معشوق که عاشقی کند خوش باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۶

 

هر دل که درو عشق نگاری نبود

مرده شمرش که زنده باری نبود

هر دل که درو نباشد از عشق اثر

در هیچ حسابی و شماری نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۷

 

تا خاک در عشق مرا مفرش شد

دیده تر از آب و دل پر از آتش شد

عیش خوش را نهاده بودم بنیاد

افسوس که آن عیش خوشم ناخوش شد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۸

 

در عشق تو جان بازم خود سر چه بود

چون نیست غم تو سرسری سر چه بود

گفتی که به ترک سر توانی گفتن

گر زآنک تو سر درآوری سر چه بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۹

 

تا دل زسر درد سری می دارَد

تخم هوسی به تازگی می کارَد

یکچند زدست عشق در پا افتاد

مانا که دگر باره سرش می خارَد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۰

 

تا در طلب مات همی گام بود

هر دم که برون مازنی دام بود

آن دل که درو عشق دلارام بود

گر زندگی از جان طلبد خام بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۱

 

در هیچ دلی عشق تو مأوا نکند

کاو را به هزار گونه رسوا نکند

صبر است دوای دل دروا شده زآنک

جز در دل دروا شده مأوا نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۲

 

در عالم عشق کفر ایمان باشد

آنجای گناه و توبه یکسان باشد

جایی که عبادت می و مستی دانند

آنجای نماز و روز عصیان باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۳

 

اول ره عشق تو مرا سهل نمود

پنداشت رسد به منزل وصل تو زود

گامی دو سه رفت راه را دریا دید

چون پای درو نهاد موجش بربود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۴

 

در عشق حلالی و حرامی نبود

دشمن کامی و دوست کامی نبود

عاشق زچه اندیشه کند چون چشمش

در بدنامی و نیک نامی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۵

 

در عشق بسی زیر و زبرها باشد

مر عاشق را بسی خطرها باشد

پادار به هر دردسر از دست مرو

کاندر ره عشق دردسرها باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۶

 

دل در پی عشق دوست سودا بینید

جان طالب وصل است، تمنّا بینید

خود را بر خاص و عام رسوا کردم

از بهر خدا عاشق رسوا بینید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۷

 

هر سر که به تیغ عشق افکنده شود

در مرتبه بر ملایکش خنده شود

بویی زمی وصال باید ورنِه

عاشق به دم صور کجا زنده شود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۸

 

با عشق هزار قصّه گفتیم و شنید

وز وصل به من شیفته بویی برسید

وین قصّهٔ غصّهٔ مرا با غم تو

تا آخر عمر آخری نیست پدید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۹

 

عشق ارچه بدن را به جنون آراید

از عشق همیشه جان و عقل افزاید

دیوانگیی که عقل کل عاشق اوست

گر عشق کند بندگی او شاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۰

 

گفتی که چو باد عشق گرد انگیزد

از دیدهٔ تو سیل چرا می ریزد

در آتش سودای تو می سوزد دل

چشم آب بر آن آتش دل می ریزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۱

 

آن کس که صریح با صراحی نبود

در مذهب اهل عشق صاحی نبود

اول قدم از عشق مباحی شدن است

عاشق نبود هر که مُباحی نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۲

 

این شیوهٔ عشق هر خسی را نبود

وین واقعه هر بلهوسی را نبود

منکر چه شوی به حالت زنده دلان

نه هرچ تو را نیست کسی را نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۳

 

عاشق مطلب اگرچه مشهور بود

تا سر دارد زیار مهجور بود

آن سر که تو داری همگی دردسر است

آن سر بطلب که درد ازو دور بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۷۴

 

عشقت به نظارهٔ دلم می آید

تا در بندش چگونه می فرساید

گر وصل رخ تو یک نظر بنماید

بند دل فرسوده مگر بگشاید

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۹
۱۳۱۰
۱۳۱۱
۱۳۱۲
۱۳۱۳
۶۴۶۲