گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۱

 

سرگشته دلت از پی زرع است و حراث

تا چند شوی دشمن ذکران و اناث

تا چند ازین جهان گله چند غیاث

لو شئت فراقها لطلّقت ثلاث

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۲

 

در راه یقین گمان نباشد کس را

با شک و یقین امان نباشد کس را

دنیاطلبان زآخرت محرومند

ای دوست همین و آن نباشد کس را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۳

 

هشیار دلم در آمد از مستیها

شد باخبر از بلند وز پستیها

در حال زمانه چون نظر کردم گفت

هم نیستیم به است ازین هستیها

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۴

 

تا رخت جهان همی بود بر خرِما

خالی نبود ز رنج و راحت سرما

مادام که در سرای دنیا باشیم

سرما سرِما خارد و گرما گرِما

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۵

 

خواهی که قدم زنی تو در کوی صفا

پیوسته خوری تو آب از جوی صفا

مادام که در سر هوس دنیا هست

هرگز به مشامت نرسد بوی صفا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۶

 

میدان فراخ عمر بی تنگی نیست

رهوار نشاط نیز بی لنگی نیست

دشوار توان طلب مدام آسانی

کز دهر دورنگ امید یک رنگی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۷

 

عاشق چو به کار خویشتن در نگریست

دلشاد بشد زنیک و ز بد بگریست

در مملکت جهان نظر هیچ نکرد

یعنی که به جا رها کنم حاصل چیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۸

 

گر عالم را زبهر تو آرایند

مگر ای که عاقلان بدو نگرایند

بسیار چو تو روند و بسیار آیند

بر بای نصیب خویش کت بربایند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۹

 

زین مرتبه و قاعدهٔ بَردابَرد

ایمن منشین ز دولت کرداکرد

دل شاد بزی به کام دل مردامرد

چیزی که کنی کزو شوی مردامرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۰

 

آنها که زدام بُت پرستی جستند

بردل در نیستی و هستی بستند

پا بر سر و روی جمله اسباب زدند

وز تنگ دلی و تنگ دستی رستند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۱

 

هرگه که دل از بند جهان برخیزد

غوغای غم از حریم جان برخیزد

این جام جهان نمای جم دانی چیست

آن جرعَه کزو مایهٔ جان برخیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۲

 

دنیا مطلب تا همه دینت باشد

دنیا طلبی نه آن نه اینت باشد

بر روی زمین زیر زمین وار بزی

تا زیر زمین روی زمینت باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۳

 

از آخر عمر اگر کسی یاد کند

شرمش بادا که خانه آباد کند

دیدیم به چشم عقل بادست جهان

خاکش بر سر که تکیه بر باد کند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۴

 

ناساخته کار این جهان ساخته گیر

چون ساخته شد پاک برانداخته گیر

چون درنگری آنچ مراد دل تست

آورده به دست و باز انداخته گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۵

 

عمر از پی افزودن زر کاسته گیر

گنجی به هزار حیله آراسته گیر

تو بر سر آن گنج چو در صحرا برف

روزی دو سه بنشسته و برخاسته گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۶

 

در بندگی ات دیو و پری صف زده گیر

وندر دل تو هر آنچ رفت آمده گیر

چون کار تو بگذشتن و بگذاشتن است

کیخسرو عالم شده گیر و سده گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۷

 

علم عُلوی و سُفلی آموخته گیر

واموال جهان جمله تو اندوخته گیر

ناگاه اجلی آتش افروخته گیر

آموخته و اندوخته را سوخته گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۸

 

در مملکت جهان فریدون شده گیر

وز گنج و زر و خواسته قارون شده گیر

بر چرخ رسیده قصر هامان شده گیر

روزی دو درو بوده و بیرون شده گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۹

 

زین گلبن عمر تازه گلها چده گیر

وین روز گذشته گیر و شب آمده گیر

جانی که به زنجیر طبایع بسته است

ناگه به دمی جسته و بیرون شده گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۰

 

کارت همه در جهان بسامان شده گیر

بر کام هوای خویش سلطان شده گیر

پیدا شده دان آنچ مراد دل تست

وآنگاه به زیر خاک پنهان شده گیر

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۱
۱۳۰۲
۱۳۰۳
۱۳۰۴
۱۳۰۵
۶۴۶۲