گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳ - در اثبات عین الیقین فرماید

 

زهی دیدار من دیدار یکتا

منم پنهان ز عشق خویش و پیدا

زهی دیدار من در اوّل کار

نموده در حقیقت عین پرگار

زهی دیدار من جانِ کل نموده

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید

 

زهی عطّار کز سرّ الهی

نمودی عین دید پادشاهی

زهی گستاخ بر اسرار معنی

تو خواهی دید حق اظهار معنی

عیانِ واصِلانی در جهان تو

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵ - در نعت سیّد المرسلین علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیّات فرماید

 

به بالا مصطفی سرو روانست

رخش مانند ماه آسمانست

وجود مصطفی از نور پاکست

ز لطف حق نبیّ اللّه نه خاکست

زمین و آسمان او را طفیل است

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶ - در صفت معراج حضرت محمّد علیه الصّلوة و التسلیم فرماید

 

شبی آمد برش جبریل از دور

سراسر کرده عالم را پر از نور

بُراق از لامکان آورده با خود

پر از نور و لگامش بود در یَد

ز حضرت سوی سیّد شد که برخیزد

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب کردن با دل و دریافتن اسرار معانی فرماید

 

دلا معراج داری هست معراج

چرا تیری نیندازی بآماج

چو بازوئی نداری چون کنم من

که شک را از دلت بیرون کنم من

تو بیشک برتر از کون و مکانی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

تو قدر خود نمیدانی که عرشی

ز کرسی آمده در عین فرشی

تو قدر خود نمیدانی که لوحی

ز عین ذات اندر عین روحی

تو قدر خود نمیدانی قلم وار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹ - در معانی ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلّا رَأَیْتُ اللّهَ فیهِ فرماید

 

خدا را یافتم در شرع بیخویش

نمود صورتم رفتست از پیش

خدا را یافتم در جان حقیقت

که بسپردم طریقت در شریعت

خدا را یافتم چون ره سپردم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰ - حکایت

 

که بسیاری طلب کردم نمودار

که باشد تا بدانم سرّ اسرار

در این اندیشه بودم سالها من

بسی معلوم کردم حالها من

طلبکردم درون دل بسی سال

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید

 

الا ای دل چو جوهر باز دیدی

چرا در آینه تو ناپدیدی

الا ای دل کجا آخر فتادی

گریزان از برم مانند بادی

الا ای دل نمیدانم کجائی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۲ - حکایت

 

جمال حُسنِ یوسف بس لطیف است

ولی دل دیدنش را بس ضعیف است

چو اهل مصر مر او را بدیدند

ز بیهوشی طمع از جان بریدند

چو پیدا شد جمال یوسف از دور

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید

 

زهی کرده ز یارِخویش عزلت

کشیده هم بلا و رنج و محنت

توئی از یار خود دور اوفتاده

در این نظّاره معذور اوفتاده

توئی گمگشته از یعقوب ناگاه

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید

 

الا ای جان و دل را درد و دارو

تو آن نوری که لَم تَمسَسهُ نارو

تو درمشکات تن مصباح نوری

ز نزدیکی که هستی دور دوری

ز روزنهای مِشکات مشبک

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۵ - در وصف علی مرتضی علیه السّلام فرماید

 

دل و جان در رضاشان هر دو در باز

پس آنگه تو حجاب از رخ برانداز

دل و جان باز اندر راه ایشان

اگر هستی تو مر آگاه ایشان

دل و جان تو ایشانند دریاب

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید

 

امام است او یقین بعد محمد(ص)

بیاب این راز و بیشک شو مؤیّد

امام است او یقین در هر دو عالم

کز او پیداست اسرار دمادم

امام است او و بیشک او امام است

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۷ - حکایت

 

شبی آن پیر زاری کرد بسیار

که یارب این حجاب از پیش بردار

حجاب از پیش چشم پیر برخواست

ندیدش جز فنا بشنو سخن راست

نبُد چیزی ز چندینی عجائب

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۸ - در مناجات کردن پیر با حق سبحانه و تعالی فرماید

 

توئی پاک و منزّه در وجودم

که من بی بود تو هرگز نبودم

توئی پاک و منزّه در دل و جان

درون جان تو هستی راز پنهان

توئی پاک ومنزّه در دل من

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید

 

منم یکتا که جمله دستگیرم

بمیرانم تمامت من نمیرم

منم حییّ که دایم زنده باشم

که بیخ بدکنش برکنده باشم

ستانم داد مظلومان ز ظالم

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۰ - در توحید صرف و بقای کل فرماید

 

خدا شد بیجهت درحق مبرّا

دم اللّه زد وز دید یکتا

خدا شد بود او نابود آمد

ز دید دید حق معبود آمد

خدا شد در خدا دانی یقین دید

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۱ - حکایت

 

شبی حلّاج را دیدند در خواب

بریده سر بکف مانند جلّاب

بدو گفتند چونی سر بریده

بگو تا چیست این جام گزیده

چنین گفت او که سلطان نکونام

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۲ - در فنای خود و راه یافتن به مقام حق و موصوف شدن فرماید

 

ز خود بگذر که مائی عین مایی

که از دیدار خود ما مینمائی

زخود بگذر جهان جان نظر کن

از این گفتار کل خود را خبر کن

زخود بگذر تمامی باش قائم

[...]

عطار
 
 
۱
۱۱۶۴
۱۱۶۵
۱۱۶۶
۱۱۶۷
۱۱۶۸
۶۵۱۳