اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران
زمین بوسه داد آفرین گسترید
سه ساله همه یاد کرد انچه دید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
ز ناگه بَرِ مرغزاری رسید
درختان بار آور و سبزه دید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
جدا هر یکی هر شگفتی که دید
همی گفت هر گونه و او شنید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
دو منزل چو بگذشت جایی رسید
برهنه بسی مردم افکنده دید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
هوا زی جهان پهلوان را بدید
که در سایه گل همی مل کشید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
چو دایه رخ ماه بی رنگ دید
بپرسید کت نو چه انده رسید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
یکی بند بر جانم آمد پدید
که دارد به دریای بی بن کلید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب
یکی جام زرین به کف پُر نبید
چو لاله می و جام چون شنبلید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
بدو گفت کانت به گوهر رسید
بر شادی از رنجت آمد پدید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن
بتو داشتم عود هندی امید
کنون هستی از آزمون خشک بید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
چو گرشاسب نزدیکی دژ رسید
ز که دیدبانش جرس برکشید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
سر از سنگ او پهلوان درکشید
ازو رفت و شد در زمین ناپدید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۳ - جنگ نوشیار با انبارسی
همان گه شه کابل اندر رسید
همه دشت و که کشته و خسته دید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل
درفش شه کابل آمد پدید
سپاه از پسش یکسر اندر رسید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
غو دیده بان از برِ مه رسید
که آمد درفش سپهبد پدید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
چو نزدیکی خیل دشمن رسید
سواری صد آمد طلایه پدید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او
سپه را سبک پهلوان صف کشید
جدا جای هر سرکشی برگزید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار
ز فرمان او گشت گیتی پدید
جزو هر چه هست از بن او آفرید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار
وز آنجا سپه سوی کاول کشید
برشهر لشکر فرود آورید
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار
سنانم به مغز تو دارد امید
همین داده ام کرکسان را نوید