گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

هم اندر بَر کُه رده برکشید

سزا جای ده پهلوان برگزید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

به برگستوان زنده پیلی سپید

برو تختی از زر چو تابنده شید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

ز کردار این کودک نو رسید

ندانم دگر تا چه خواهم کشید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو

 

به دامادی چون تو دارم امید

کجا ساخت هرگز سیه با سپید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو

 

و ز آن سو بهو چون فرسته رسید

غمی گشت کآن زشت پاسخ شنید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب

 

چنین گفت کای گشته از جان نُمید

تهی از هنر همچو از بار بید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۰ - رفتن مهراج با گرشاسب

 

چه نرگس چه نو ارغوان و چه خوید

چه شب بو چه نیلوفر و شنبلید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را

 

وزان آب شادی کش از رخ دوید

همه سبزه و داروی و گل دمید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

به دوری ز خویشانت آرد نُوید

نمایدت طمع و نشاند نمید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان

 

از آغاز بُد جنبشی کافرید

که از زیر آن گرمی آمد پدید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان

 

ز گیتی هوا بُد نخستین پدید

خدای اندرو جنبشی آفرید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

که چیزی بود چون به دیدن رسید

بنا چیز گردد چو شد ناپدید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

همه نام و دانش که از وی رسید

ببد نیست و او نیز شد ناپدید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

زمین سر به سر گفتی از پیش شید

ز کافور در چادری بُد سپید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

تو دانی یکی قطره آب آفرید

که باشد درو هر دو گیتی پدید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین

 

همه کوهش از رنگ گل ناپدید

همه راغ پُر سوسن و شنبلید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۵ - صفت جزیره اسکونه

 

سپهدار شد خیره‌دل کآن شنید

همی‌گفت کس زور ازینسان ندید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

چرا ز آن که سود اندر او ناپدید

تن پاک را کرد باید پلید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۴ - بازگشت گرشاسب و صفت خواسته

 

سریری ز زر بر دو پیل سپید

ز یاقوت تاجی چو رخشنده شید

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

چو این آگهی نزد اثرط رسید

گل شادی اندر دلش بشکفید

اسدی توسی
 
 
۱
۶۹
۷۰
۷۱
۷۲
۷۳
۳۵۰