گنجور

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۳

 

که هرگز چنین یک پیاده بجنگ

ز دریا ندیدیم جنگی نهنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۴

 

شکار تو بهرام باید بجنگ

ببینی کنون زخم کام نهنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۵

 

چنین چیره شد دست ترکان بجنگ

سپه را کنون نیست جای درنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۵

 

بیاییم و دلها پر از کین و جنگ

کنیم این جهان بر بداندیش تنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۲

 

چنین است انجام و فرجام جنگ

یکی تاج یابد یکی گور تنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۲

 

ز گفتار بدگوی وز نام و ننگ

جهان کرد بر خویشتن تار و تنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۳

 

بپاسخ ندید ایچ رای درنگ

همان آبداری که بودش بچنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۳

 

چنین گفت هومان که امروز جنگ

بسازید و دل را مدارید تنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۳

 

وزیشان بتندی نجویید جنگ

بباید یک امروز کردن درنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

به پیش سپاه اندر آمد بجنگ

یکی خشت رخشان گرفته بچنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

بجنگ تو آیم بسان پلنگ

که از کوه یازد بنخچیر چنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

فراوان مرا دیده‌ای روز جنگ

به آوردگه تیغ هندی بچنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

گرفتند شمشیر هندی بچنگ

فرو ریخت آتش ز پولاد و سنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۴

 

سپهبد سوی ترکش آورد چنگ

کمان را بزه کرد و تیر خدنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۶

 

ز کشته نبد جای رفتن بجنگ

ز برف و ز افگنده شد جای تنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۶

 

چو جادو بدیدش بیامد بجنگ

عمودی ز پولاد چینی بچنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۶

 

همه بازگشتند یکسر ز جنگ

ز خویشان روان خسته و سر ز ننگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۷

 

که من بی‌گمانم که پیران بجنگ

پس ما بیاید کنون بی‌درنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۷

 

خروش نگهبان و آوای زنگ

تو گفتی بجوش آمد از کوه سنگ

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۷

 

بهومان چنین گفت کاکنون بجنگ

نباید همانا فراوان درنگ

فردوسی
 
 
۱
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۱۲
sunny dark_mode