در همه جا بر دول و بر ملل

نفع رسانم مگر اندر محل

نور یقین باید ر آنهم بدل

جز که ز قرآن نشود متصل

حق اخوت که بود از ازل

امر طبیعی به میان ملل

بلکه جهان را کند آن سنگدل

ز آتش بیداد و ستم مشتعل

در همه اعمال کدامین عمل

سرزدی افزون ز تو ای بی‌بدل

سخن بس کن صغیر از شبنم و گل

که می‌ترسم شود آزرده بلبل

بگفتا دوستی کاریست مشکل

چه بندی رایگان بر این و آن دل

چو دهقانر است پنهان دانه در گل

در آخر یابد از آندانه حاصل

از یاد خدا مباش غافل

طاعت به ریا مساز باطل

خدیو دو جهان صادر اول

بر افراد رسل افضل و اکمل

ایا دیو دینان دون دغل!

شما را چه در سر بود زین عمل؟

تو، یخه چرک، آن یکی بسته فکل

تو پیاده، او نشسته در هتل

از ترحم، عابدین صاف دل

جرم او بخشید و شد یاسی خجل

ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل

تا بدانی قدر وقت بی بدل

شکایت کرد روزی دیده با دل

که کار من شد از جور تو مشکل

چنان در کار خود، یکرنگ و یکدل

که کارآگاه، اندر کار مشکل

من از چرخ پیرم چنین تنگدل

که از ضعف پیران نگردد خجل

چنان رانی سخن، زین تودهٔ گل

که گوئی فارغی از کعبهٔ دل

تا نپیمائی ره سعی و عمل

این معما را نخواهی کرد حل

ما فرومایه نبودیم از ازل

تو فرومایه، شدی ضرب‌المثل