گنجور

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۱ - لاله

 

وا کرده سینه منت خورشید می کشم

آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۷ - محاورهٔ تیر و شمشیر

 

در هوایم یا میان ترکشم

هر کجا باشم سراپا آتشم

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۱ - لاله

 

وا کرده سینه منت خورشید می کشم

آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۳

 

گهی دندان به درد آید گهی چَشم

زمانی معده می‌آید سرِ خشم

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۸

 

که چون چشمش فتد بر کونِ کم پشم

بپوشد از تمام دوستان چَشم

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - شاه لئیم

 

خلق شتابان سوی درگه به خشم

رخت فروبسته شه تنگ‌چشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری

 

تا برد لذتی از منظر چشم

به‌هوا رفت در آن آتش خشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران

 

بیم بحرانش چنان کوبد به خشم

که بپوشد از گناه جمله چشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

بجستیش برق نحوست ز چشم

ازو منتشر کینه و کید و خشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - جوانی‌، پیری‌، مرگ

 

ز بالا همی برخروشد به‌ خشم

یکی سیل کرده روان از دو چشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از اوضاع خراسان

 

من تو را دیدم و از غیر تو پوشیدم چشم

با سر زلف تو باشد دو جهان پیشم پشم

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

دیدن جمله خلق با یک چشم

لیک گاهی به خنده گاه به خشم

ملک‌الشعرا بهار
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۵ - فتح لیدی

 

نه من شاه بیداد و بی دانشم

که آزرده سازم شهی یا کشم

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۷ - سر کوبی سکاها

 

شهنشه برایشان نیاورد خشم

بفرمود ز ایشان بپوشید چشم

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ

 

پدر بر رخش دید از زیر چشم

به بیند که شاد است یا شد بخشم

افسرالملوک عاملی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - شکنج روح

 

در آن لحظه، دیگر نمیدید چشم

بجز خون نبودی به چشمم، ز خشم

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - عشق حق

 

نانوا خاکستر افشاندت بچشم

آن جفا دیدی، نکردی هیچ خشم

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - کارآگاه

 

گر که ببینم سوی موشان بخشم

جمله بیندند ز اندیشه چشم

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ

 

زحل، با آنهمه خونخواری و خشم

مرا میدید و خون میریخت از چشم

پروین اعتصامی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
sunny dark_mode