الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۱۴ - رفتن ابراهیم به دیر راهب
سپهبد چو شیری که بیند به خشم
بدان هر دو تیره روان، دوخت چشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۲۱ - رفتن سپهدار ابراهیم با مرد جاسوس به سپاه عامربن ربیعه
زگفتار او عامر آمد به خشم
جهانش بشد تیره در پیش چشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۲۲ - تعاقب عامر از ابراهیم و کشته شدن آن لئیم
به ناگاه آن شیر پرکین و خشم
درختی کهن شاخش آمد به چشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۳۴ - به درک فرستادن مختار، خولی اصبحی را
چو گویم که او را چه آمد به چشم
دل نازکش ترسم آید به خشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۳۴ - به درک فرستادن مختار، خولی اصبحی را
نه از من بداندیش پوشیده چشم
که آورد کیهان خدا را به خشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۳۶ - به درک فرستادن مختار منقذ ابن مره ی عبدی قاتل علی اکبر (ع) را
بگفت این و بارید خون از دو چشم
دریده گریبان طاقت زخشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۵۴ - روبرو شدن سپاه ابراهیم و ابن زیاد
نهان کرده اهریمن پر زخشم
تن تیره در جوشن تنگ چشم
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۶۶ - سلاح نبرد خواستن امیر و خطاب او با جوشن
بگفت این و چون شیر غژمان به خشم
بپوشید آن جوشن تنگ چشم
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
ساقی بیار باده وزین جنس آتشم
پروانه وش بسوز کزین سوز سرخوشم
مستی دهد به یاد لبت اشک لاله رنگ
چندان که از ایاق تو صهبای بی غشم
از جام دهر جرعۀ مِی کس نمی خورد
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون
کی نامدار اندر آمد به خشم
همی آتش افروخت از هر دو چشم
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۴ - تأسف بر اوضاع حالیه ایران
یکی را به مسمار کنده دو چشم
که هر کو ببیند بسوزد زخشم
شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - سرخوشم
خوش میکشد به سوی تو این عشق سرکشم
گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم
گه خال دانه میکشدم گه کمند زلف
چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم
از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
گر صد هزار بار گدازی در آتشم
پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم
از باده امید تو مخمور و جرعه نوش
وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم
گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
فزودند خواری بر آن شوخ چشم
که از گفته اش غیرت آید بخشم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶
این چه . . . الملک بود ای نور چشم
که نباشد در کلاهش هیچ پشم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۲ - برانگیختن ایرانیان بجنگ دشمن
بشو سرمه خواب و مستی ز چشم
که دشمن به بالینت آمد به خشم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۳ - خواهش سیمرغ از رستم برای پیام بردن به بهمن شاه
پسندیده انجمن را بچشم
پسندی و آسایدت دل ز خشم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۵ - در خشم شدن بهمن شاه به رستم و پاسخ رستم بر وی
مرا بیم کردی نه او را ز خشم
نداری مگر سوی دادار چشم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۴ - در ۱۳۲۱ در وصف شاهنامه فردوسی هنگام طبع
مه و اختران را نیارد به چشم
نلرزد ز بیم و نه جیب ز خشم