گنجور

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

ساقی بیار باده وزین جنس آتشم

پروانه وش بسوز کزین سوز سرخوشم

مستی دهد به یاد لبت اشک لاله رنگ

چندان که از ایاق تو صهبای بی غشم

از جام دهر جرعۀ مِی کس نمی خورد

[...]

غبار همدانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون

 

کی نامدار اندر آمد به خشم

همی آتش افروخت از هر دو چشم

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۴ - تأسف بر اوضاع حالیه ایران

 

یکی را به مسمار کنده دو چشم

که هر کو ببیند بسوزد زخشم

میرزا آقاخان کرمانی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - سرخوشم

 

خوش می‌کشد به سوی تو این عشق سرکشم

گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم

گه خال دانه می‌کشدم گه کمند زلف

چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم

از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گر صد هزار بار گدازی در آتشم

پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم

از باده امید تو مخمور و جرعه نوش

وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم

گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

فزودند خواری بر آن شوخ چشم

که از گفته اش غیرت آید بخشم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶

 

این چه . . . الملک بود ای نور چشم

که نباشد در کلاهش هیچ پشم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱

 

با یار قرین چو غمزه با چشم

اما تهی از ملامت و خشم

ادیب الممالک
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
sunny dark_mode