شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
داد از ستم نرگس دایم مستش
وز لطف پریشان بلند و پستش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
از قد بلند یار و زلف پستش
وز کافری دو چشم بی می مستش
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - وصف و ذم فرس
ز نعل آهن نگشته پای بستش
که شد از سختی سم زیردستش
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه
رباب از چشمه جاری به دستش
ز تار موج، دایم پای بستش
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه
چو صور حشر گردد پای بستش
دف گردون شود پاره ز دستش
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه
نی انبانی بود انسان به دستش
ز روی نغمه سازی پای بستش
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۴ - آمدن راجه جسرت از شهر اوده در ترهت به جهت کدخدائی رام
ز سرمه مست تر شد چشم مستش
ز پان شاداب لعل می پرستش
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۳ - در آتش انداختن رام سیتا را جهت امتحان پاکی او و سلامت بر آمدن او
شده شعله چو میغ آتش پرستَش
سمندر چون دل پروانه مستش
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸
نگردید آشنای می لب از خویشتن مستش
دل پیمانه خون شد ز انتظار بوسة دستش
به ناخن تازه دارم زخم تیرش را که میخواهم
در ایّام جدایی یادگاری باشد از شستش
پریشان کردن دل چون صبا آوارهام دارد
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹
نمی آید برون از صفحه آشوب تا هستش
به مشق فتنه کرده کاتب ایام پابستش
برای قتلم انشا کرد خطی نرگس مستش
به خونم زد رقم تا با قلم شد آشنا دستش
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - در تعریف خواجه میرزاجان بقال
ترازو شرمسار چشم مستش
کشیده سنگساری ها ز دستش
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰
چو موج می جدا از باده نتوان کرد پیوستش
بود میخانه زیر دست مژگان سیه مستش
چو آن کافر که اسلام آورد از بی نواییها
ره دین می رود زاهد، که دنیا نیست در دستش
گذر کرد از گلویم ناوکش چون قطرهٔ آبی
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۶ - حکایت
خوشا آن دم که چشم نیم مستش
چو دادی جام مردافکن به دستش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه
خرد بندی است محکم لیک گاهی
توان با ناتوانیها شکستش
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۴ - در شهادت ولی داور علی اکبر علیه السلام
بخواند اسب عقاب برنشستش
عقاب چرخ شد سرعت پرستش
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۲۵۸
شدم غافل اسیر چشم مستش
به نادانی بدادم دل به دستش
به دست طفل فایز شیشه دل
چرا دادی که تا دادی شکستش؟
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۹ - الرداء والردی
منازع هر که شد در ایندو، پوستش
کنم وانگه بهم خواهم شکستش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۶ - مجمعالاهواء
کند کسی ساغر و پیمانه مستش
که دل بر آندو چشم می پرستش