گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در عید غدیر و منقبت پادشاه عرش سریرحضرت امیر علیه سلام الله الملک القدیر گوید

 

از جام شکر در سکر ترکان سیم صره

وز گوشواره زر زینب فزای طره

در دلبری سبک خیز چون شاهباز جره

از سینه درخشان محسود لوح نقره

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۳ - وله

 

از سراپرده زمین چون آسمان پر دایره

دایره خط نقطه لب ماهی بهر یک نادره

میر هر خرگاه را روشن زبدری باصره

شب بوجد از بره آهو روز از آهو بره

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۸ - در شهادت عابس بن شبیب شاکری

 

لشکر از جا کرد جنبش یکسره

ماند او چون نقطه اندر دایره

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۴۷ - القشر

 

وگر هم باشدش صندوق وحجره

ز دزد ایمن بود کو کند حفره

صفی علیشاه
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۷

 

بر رخ افشان کرده زلف پر گره

لاله را پوشیده از سنبل، زره

عمان سامانی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابی‌طالب(ع)

 

کشیده خیل طیور به گرد هم دائره

به دشت زردشت و ارچکاوک و قبره

نوای پا زند و زند کشند از حنجره

چون مقربان قمریان ز میمنه میسره

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء

 

تیر آهش در کمان قد بره

گریه‌اش اندر گلو بسته گره

صامت بروجردی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
sunny dark_mode