گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل

 

درآمد موش زیر بیضه درشد

دو دست و پای او گردش کمر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳ - در فضیلت امیرالمؤمنین ابوبكر صدّیق

 

چو افضل آمد و دین را پدر شد

لقب صدّیق یافت و نامور شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۰ - در فضیلت امام شافعی

 

محمّد بر زبان او گهر شد

چنان کانجا سخن حق بر عمر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان

 

سخن بعضی که چون زر نامور شد

در آتش بُردمش تا آب زر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

چو شیر و شکّرش هر دو بسر شد

کنیزک یکسر از شه بارور شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

کنیزک چون جهان بروی بسر شد

جهان جان بستدو جای دگر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

چنان آوازهٔ او معتبر شد

که چرخ ازوی بپا آمد بسر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

رخش چون از گلاب و مشک تر شد

گلاب از آه سردش خون جگر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو کوه قاف با من در کمر شد

ز آهم خون چشمم چون جگر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

برین ایوان مینا جلوه گر شد

سپهر نیلگون چون رنگ زر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

درخت دولت او بارور شد

شهنشاهیش آخر کارگر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چو این طاوس زرّین جلوه گر شد

ز پرّ و بال او عالم چو زر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چو نی با شکّر و گل در کمر شد

لب شیرین گل چون نیشکر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

به یک ره برگها زیر و زبر شد

شمرها سر بسر از آب تر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

وزانسوی دگر خسرو بدر شد

پزشکی را بر آن سیمبر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

حمیّت بر تن او کارگر شد

دلش همچون فلک زیر و زبر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو خورشید از فلک در باختر شد

همه دریای گردون پر گهر شد

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم

 

چو این هفت آشیان زیر و زبر شد

هزاران مرغ زرّین سر بدر شد

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode