گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - در نصیحت ملوک

 

خاطر اهل دل طلب کردن

دور بودن ز مردم آزردن

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت

 

حاضران خواستندش آزردن

خر ز مسجد بپا گه آوردن

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۱ - سر آغاز

 

می‌سزد جز به وقت دل بردن

التفاتی به بی‌دلی کردن

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۶

 

نشاید از تو چندین جور کردن

نشاید خون مظلومان به گردن

مرا بهر تو باید زندگانی

وگر نی سهل دارم جان سپردن

از آن روزی که نام تو شنیدم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۶

 

امروز سرکشان را عشقت ز جلوه کردن

آورد بار دیگر یک یک ببسته گردن

رو رو تو در گلستان بنگر به گل پرستان

یک لحظه سجده کردن یک لحظه باده خوردن

نگذارد آن شکرخو بر ما ز ما یکی مو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۸

 

این بنده مراعات نداند کردن

زیرا که به گل رفته فرو تا گردن

این مستی ما چو مستی مستان نیست

پیداست حد مستی افیون خوردن

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۱

 

من بیرخ تو باده ندانم خوردن

بی‌دست تو من مهره ندانم بردن

از دور مرا رقص همی فرمائی

بی‌پردهٔ تو رقص ندانم کردن

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹

 

هر روز خوش است منزلی بسپردن

چون آب روان و فارغ از افسردن

دی رفت و حدیث دی چو دی هم بگذشت

امروز حدیث تازه باید کردن

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳

 

چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن

به روزگار عزیزان که روزگار عزیز

دریغ باشد بی دوستان به سر بردن

اگر هزار جفا سروقامتی بکند

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴

 

دست با سرو روان چون نرسد در گردن

چاره‌ای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن

آدمی را که طلب هست و توانایی نیست

صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن

بند بر پای توقف چه کند گر نکند

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶ - از او بپرس!

 

کسی ملامتم از عشق روی او می‌کرد

که خیره چند شتابی به خون خود خوردن؟

ازو بپرس که دارد اسیر بر فتراک

ز من مپرس که دارم کمند در گردن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳

 

صبر بر قسمت خدا کردن

به که حاجت به ناسزا بردن

تشنه بر خاک گرم مردن به

کاب سقای بی‌صفا خوردن

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸

 

از بهر دل یکی به دست آوردن

مطبوع نباشد دگری آزردن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

باز آی و مرا بکش که پیشت مردن

خوشتر که پس از تو زندگانی کردن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴

 

گر نشاید به دوست ره بردن

شرط یاری است در طلب مردن

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

باز آی و مرا بکش که پیشت مردن

خوشتر که پس از تو زندگانی کردن

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۰ - باز رجوع کردن به قصه حضرت موسی علیه السلام

 

غارت خان و مانشان کردن

به اسیری زن و بچه بردن

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۰ - باز رجوع کردن به قصه حضرت موسی علیه السلام

 

نیک بنگر چه بایدت کردن

چونکه غرقی ز جرم تا گردن

سلطان ولد
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۴
sunny dark_mode