گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲

 

نیک است بکس بخویش نیکی کردن

آزار کسست خویشتن آزردن

القصه بخویش میکنی آنچه کنی

نیکی و بدی بکس نشاید کردن

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴

 

گرت هواست به هر نیک و بد به سر بردن

دلی چو آینه باید به دست آوردن

به هرزه جان چه کَند کوهکن نمی‌داند

که روزی دگران را نمی‌ توان خوردن

به جانفشانی اگر ابروت اشاره کند

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۵

 

زیاده فیض توان از شکستگان بردن

که عطر گل شود افزون بوقت پژمردن

بود بخانه تاریک با چراغ شدن

ز فیض بندگی دوست، زنده دل مردن

شکستگی است، نشان درستی ایمان

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۳

 

دل آگاه آزاد است از اندیشهٔ مردن

چراغ طور عرفان را نباشد بیم افسردن

رمیدن باعث الفت شود روشن روانان را

که موج آغوش بگشاید ز هر پهلو تهی کردن

بود دایم دلش ز اندیشهٔ روز حساب ایمن

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۳

 

آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن

زین دو دم زندگیی تا به قیامت مردن

داغ یأسم‌که به‌کیفیت شمع است اینجا

آگهی سوختن و بستن چشم افسردن

فرصت هستی از ایمای تعین خجل است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۴

 

به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن

به رنگ رشته فربه گشته‌ام لیک از گره خوردن

حضور زندگی، آنگاه استغنا، چه حرفست این

نفس را بر در دل تا به کی ابرام نشمردن

دلی پرواز ده‌ کز ننگ کم ظرفی برون آیی

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۵

 

امر او را به جای آوردن

اجتناب نواهیش کردن

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

باز حلوای آشتی خوردن

تلخی از کام عاشقان بردن

آذر بیگدلی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶ - به دوستی نوشته شد

 

ریش گاوی است یاوه چهار اسبه

شیب و بالا دوندگی کردن

خر هر آنکس فراز بام برد

هم تواند به زیرش آوردن

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱

 

مرا ز عشق بسی منت است بر گردن

که بازداشته شوقم زخواب وز خوردن

نه بار کس ببرد گردنم نه گوش حدیث

که حلقه‌هاست ز زلفت به گوش و بر گردن

چنان به نان جواَم خوش که برنجان شهان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه

 

من در عجبم که هر که خواهد مردن

با خود بجز از کفن نخواهد بردن

از بهر چه آزار خود و یار کند

و آماده کند آنچه نخواهد خوردن

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۶ - مجدالدین بغدادی

 

در بحر محیط غوطه خواهم خوردن

یا غرق شدن یا گهری آوردن

کار تو مخاطره است خواهم کردن

یا سرخ کنم روی بدان یا گردن

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

مرا چون شمع هرشب سوختن و آنگه سحر مردن

بس آسان است و مشکل بی تو روزی را به شب بردن

نمی کردم تمنای هلاک خویشتن باری

اگر می بود ممکن در فراقت زندگی کردن

چو صیادم تویی از بخت خود شادم خوشا خونی

[...]

صفایی جندقی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

در معنی حرف بایدت پی بردن

با مهر ده و دو مه «وفایی» مردن

آبی که تغیر شد، به اوصاف ثلاث

گر آب حیات است نباید خوردن

وفایی شوشتری
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode