گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

وهو ابوسعید شرف بن مؤید بن ابوالفتح بغدادی. بعضی او را از بغدادک خوارزم شمرده‌اند. مرید حضرت شیخ نجم الدین کبری است. وقتی در حالت سکر و غلبهٔ حال گفته که بیضهٔ بط بودیم بر کنار دریا افتاده و شیخ ما مرغی بود ما را در زیر بال گرفت تا از بیضه بیرون آمدیم و چون بیضهٔ بط بودیم ما به دریا رفتیم و شیخ ما به ساحل ماند. شیخ نجم الدین این سخن شنود و متغیر شد. گفت: در دریا میراد. مجدالدین عذر خواست. شیخ فرمود ایمان به سلامت بردی، اما سر سپردی. مصداق این مقال این که شیخ مجدالدین را به حکم سلطان محمد خوارزم شاه در دجله انداخته، هلاک کردند و شیخ نجم الدین پس از اطلاع، خوارزم شاه را نفرین کرد و فتنهٔ چنگیزی ظاهر شد و سرها در سَرِ سَرِ مجدالدین بر باد رفت و خود نجم الدین هم در آن فتنه شهید شد. چنانکه تفصیل آن در کتب ثبت است. شهادت شیخ مجدالدین در سنهٔ ۶۰۶ اتفاق افتاد. این چند رباعی منسوب به آن جناب است:

فردا که شود مدت عالم کم و کاست

سرها همه از خاک برآید چپ و راست

بیچاره تنِ شهیدِ من غرقه به خون

از خاکِ سر کویِ تو خواهد برخاست

٭٭٭

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

سر نشترِ عشق بر رگِ روح زدند

یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

٭٭٭

شمعی است رخِ خوب تو پروانه منم

دل خویشِ غم تواست و بیگانه منم

زنجیر سر زلف تو بر گردن تست

در گردنِ من فکن که دیوانه منم

این رباعی که نوشته خواهد شد صاحب آتشکده در احوال شمس الدین محمد به نام مجدالدین یزدی نوشته. آنچه از نفحات و مجالس العشاق و مجالس المؤمنین و سایر کتب معلوم شد از جناب شیخ مجدالدین است:

در بحر محیط غوطه خواهم خوردن

یا غرق شدن یا گهری آوردن

کار تو مخاطره است خواهم کردن

یا سرخ کنم روی بدان یا گردن