عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون
مانده ام شوریده در سودای او
قطرهٔ میجویم از دریای او
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
دیگری آن باز کرد از پای او
بست بر پا خفت بر بالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چون بدامن خشک کردی پای او
تر شدی از چشم خون پالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
میگریست از آتش سودای او
بوسه میزد هر نفس بر پای او
عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پردهبازی او
خاک پای او شدم در پای او
کز دو عالم برتر آمد جای او
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او
سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او
بر سر آنست مه، کز آسمان یک شب فتد
با سری در محنت سودای او، در پای او
گیسوی ده پای او، هر تا کزو بار افکنی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - ایضاله
قبلهٔ روی صوفیان بارگه صفای او
سرمهٔ چشم قدسیان خاک در سرای او
گوهر بحر اجتبا، مهر سپهر اصطفا
یافته نور انبیا روشنی از ضیای او
تافته حسن ایزدی از رخ خوب احمدی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۴
ای بمرده هر چه جان در پای او
هر چه گوهر غرقه در دریای او
آتش عشقش خدایی میکند
ای خدا هیهای او هیهای او
جبرئیل و صد چو او گر سر کشد
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و پنجم
شب مست یار بودم و در های های او
حیران آن جمال خوش و شیوهای او
گه دست میزدم که زهی وقت روزگار
گه مست میفتادم بر خاک پای او
هفت آسمان ز عشق معلق زنان او
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۳ - طلب کردن امت عیسی علیهالسلام از امرا کی ولی عهد از شما کدامست
ور تو نگدازی عنایتهای او
خود گدازد ای دلم مولای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۴ - عذر گفتن خرگوش
گفت دارم من کرم بر جای او
جامهٔ هر کس برم بالای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
خاک شد جان و نشانیهای او
هست بر خاکش نشان پای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۸ - فهم کردن مریدان کی ذاالنون دیوانه نشد قاصد کرده است
دور دور از عقل چون دریای او
تا جنون باشد سفهفرمای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۵ - حکایت هندو کی با یار خود جنگ میکرد بر کاری و خبر نداشت کی او هم بدان مبتلاست
در جهان معروف بد علیای او
گشت معروفی بعکس ای وای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۷ - بیان حال خودپرستان و ناشکران در نعمت وجود انبیا و اولیا علیهم السلام
وز سبکداری فرمانهای او
وز فراغت از غم فردای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
صدهزاران خلق ز اژدرهای او
در هزیمت کشته شد از رای او
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه درحضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم
حالها موقوف عزم و رای او
زنده از نفخ مسیحآسای او