گنجور

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۱ - اشارت به چشم و لب

 

چو از چشم و لبش جویی کناری

مر این گوید که نه آن گوید آری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۶ - در تحقیق نماز

 

چو میدانی که نیت چیست باری

به نیت کن چو خواهی کرد کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۳ - در حقیقت نفس گوید

 

درخت ار چند دارد شاخ و باری

حقیقت بار او آید به کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۴ - در تحقیق مراتب نفس

 

پس آنکه چون نماند هیچ کاری

بگیرد اندر آن منزل قراری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۱ - در بیان نهایت عشق است

 

به شهری چون درآید شهریاری

نماند شحنه را در شهر کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۱ - در بیان نهایت عشق است

 

در آن منزل که آمد عشق کاری

در آمد عقل چون طفلان بزاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۳ - در تحقیق الدنیا سجن المؤمن

 

وطن‌گاه تو گر دنیاست باری

دو سه روز آمدی اینجا به کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۰ - در صفت حضرت مهدی

 

نباشد آن زمان تکلیف باری

بجز عرفان نباشد هیچ کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۰ - در صفت حضرت مهدی

 

به مرگ اختیاری میر باری

که مرگ اضطراری نیست کاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۶ - حقیقة الحقایق

 

هرزه هر ساعتی ز بیکاری

دیدۀ دل به خار می​خاری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۶ - التمثیل

 

هیچ بی خرده ناید از باری

هان و هان تا تو خرده نشماری

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت

 

کمری را شکافت یک یاری

پیش ما ناگهان پی کاری

شیخ محمود شبستری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

ای دلم ز زلف سیهت زنّاری

نافه ی مشک تتار از سر زلفت تاری

خط مشکین تو از غالیه بر صفحه ی ماه

گرد آن نقطه ی موهوم کشد پرگاری

بر گل عارضت آن خال سیاه افتادست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری

که بر لاله غالیه سائی و از طرّه غالیه باری

عقیقست یا لب شیرین عذارست یا گل و نسرین

جمالست یا مه و پروین گلاله ست یا شب تاری

گهی می کشی بفریبم گهی می کشی بعتابم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

بخوبی چو یار من نباشد یاری

نگاری مهوشی بتی عیاری

چو رویش کو لاله ئی چو قدش سروی

چو خالش کو مهره ئی چو زلفش ماری

شب زلفش بر قمر نهد زنجیری

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

چه خوش باشد دمی با دوستداری

نشسته در میان لاله زاری

اگر نبود نسیم زلف خوبان

نروید گلبنی بر جویباری

وگر سودای گلرویان نباشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

یا باری البرایا یا ذاری الّذراری

یا راعی الرعایا مُجری الجواری

سلطان بی‌وزیری دیان بی‌نظیری

قهّار سختگیری ستّار بردباری

روق الغصون صنعاً زینّت کالغوانی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

ای مشک تتار از سر زلفت تاری

در هر طرفی ز نرگست بیماری

بر عارضت آن خال سیه دانی چیست

زنگی بچه ئی نشسته در گلزاری

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱

 

ببوی شست سر زلف یارا گرداری

هوای چشمه ی خورشید در شب تاری

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

آب رخ ما بری و باد شماری

خون دل ما خوری و باک نداری

دست نگارین بروی ما چه فشانی

ساعد سیمین بخون ما چه نگاری

دل بسر زلف دلکش تو سپردیم

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۱۲۵
sunny dark_mode