گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۷ - قصّه منصور و عیان او بهر نوع فرماید

 

در اینجا جوهر ذات و صفاتست

نمود او صفاتش نور ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۷ - قصّه منصور و عیان او بهر نوع فرماید

 

نمیمیرد کسی کز نور ذاتست

که ذات کل حیات اندر حیاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

نه اصل خون ز حیوان و نباتست

نبات از فیض و فیض از نور ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

ز اوّل گنج ذات آنگه صفاتست

کز این ذرّات آخر با ثباتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

حیاتِ جانِ تو بعد مماتست

در آخر مر ترا دیدار ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

گهی در قربت و گه در صفاتست

گهر در نج و گاهی در ثباتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

جمالت ذات و ذاتت در صفات‌ست

ترا کل قل هواللّه نور ذات‌ست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

یکی فعل‌ست و چندینی صفات‌ست

یکی بحر است و اسمش عین ذات‌ست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

حقیقت نار از عین صفاتست

اگرچه اصل او از نور ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

یکی آتش که موجود صفاتست

دوم باد است کز اعیان ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

حقیقت نور تو از نور ذاتست

طبایع مر ترا عین صفاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ببام دیر اکنون بیجهاتست

ز یکّی در یکی اعیان ذاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید

 

حقیقت صورتت ادراک ذاتست

تمامت نور کل اندر صفاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

یقین از چشم جان مقصود ذاتست

دگر از چشم دل دید صفاتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

همه ذاتست و ذات اندر صفاتست

ولی دیدار کل بعد از مماتست

عطار
 

امامی هروی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

کافی دین و دولت ای صدری

که جنابت سپهر آیاتست

روح پروردهٔ ضمیر مرا

تا مدیح تو ورد اوقاتست

حرز دوشیزگان پرده غیب

[...]

امامی هروی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷

 

ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

که ذره‌های تنم حلقه خراباتست

صلای چهره خورشید ما که فردوسست

صلای سایه زلفین او که جناتست

به آسمان و زمین لطف ایتیا فرمود

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٧

 

منم ابن یمین ذاتی که او را

هزار و یک چو بشماری صفاتست

چه میگویم صفت گر باز خواهی

صفات حضرت من عین ذاتست

منم آن چشمه کزوی می تراود

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode