گنجور

 
۱
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۲۴۷
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درخواست پیغمبر (ص) از پروردگار که کار امتش را به او سپارد

 

سید عالم بخواست از کردگار

گفت کار امتم با من گذار

تا نیابد اطلاعی هیچ‌کس

بر گناه امت من یک نفس

حق تعالی گفتش ای صدر کبار

[...]

۲۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

مرحبا ای هدهدِ هادی شده

در حقیقت پیکِ هر وادی شده

ای به سرحدِّ سبا سیرِ تو خوش

با سلیمان منطق‌الطّیرِ تو خوش

صاحبِ سرِّ سلیمان آمدی

[...]

۱۲۰ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت سیمرغ » حکایت سیمرغ

 

ابتدای کار سیمرغ ای عجب

جلوه‌گر بگذشت بر چین نیم شب

در میان چین فتاد از وی پری

لاجرم پر شور شد هر کشوری

هر کسی نقشی از آن پر برگرفت

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل

 

بلبل شیدا درآمد مست مست

وز کمال عشق نه نیست و نه هست

معنیی در هر هزار آواز داشت

زیر هر معنی جهانی راز داشت

شد در اسرار معانی نعره زن

[...]

۲۸ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد

 

شهریاری دختری چون ماه داشت

عالمی پر عاشق و گمراه داشت

فتنه را بیداریی پیوست بود

زانک چشم نیم خوابش مست بود

عارض از کافور و زلف از مشک داشت

[...]

۲۵ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طوطی » حکایت طوطی

 

طوطی آمد با دهان پر شکر

در لباس فستقی با طوق زر

پشه گشته باشه‌ای از فر او

هر کجا سرسبزیی از پر او

در سخن گفتن شکرریز آمده

[...]

۱۳ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طوطی » گفتگوی خضر(ع) با دیوانه‌ای

 

بود آن دیوانهٔ عالی مقام

خضر با او گفت ای مرد تمام

رای آن داری که باشی یار من

گفت با تو برنیاید کار من

زانک خوردی آب حیوان چند راه

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس

 

بعد از آن طاووس آمد زرنگار

نقش پرش صد چه؟ بلکه صد هزار

چون عروسی جلوه کردن ساز کرد

هر پر او جلوه‌ای آغاز کرد

گفت تا نقاش غیبم نقش بست

[...]

۱۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » قصه رانده شدن آدم از بهشت

 

کرد شاگردی سؤال از اوستاد

کز بهشت آدم چرا بیرون فتاد

گفت بود آدم همی عالی گهر

چون به فردوسی فرو آورد سر

هاتفی برداشت آوازی بلند

[...]

۹ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بط » حکایت بط

 

بط به صد پاکی برون آمد ز آب

در میان جمع با خیرالثیاب

گفت در هر دو جهان ندهد خبر

کس ز من یک پاک‌روتر پاک‌تر

کرده‌ام هر لحظه غسلی بر صواب

[...]

۱۶ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانه‌ای درباره دو عالم

 

کرد از دیوانه‌ای مردی سؤال

کاین دو عالم چیست با چندین خیال

گفت کاین هر دو جهان بالا و پست

قطرهٔ آب است نه نیست و نه ‌هست

گشت ز اول قطرهٔ آب آشکار

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » داستان کبک

 

کبک بس خرم خرامان در رسید

سرکش و سرمست از کان در رسید

سرخ منقار و وَشی پوش آمده

خون او از دیده در جوش آمده

گاه می‌برید بی‌تیغی کمر

[...]

۲۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » حکایت سلیمان و نگین انگشتری او

 

هیچ گوهر را نبود آن سروری

کان سلیمان داشت در انگشتری

زان نگینش بود چندان نام و بانگ

و آن نگین خود بود سنگی نیم دانگ

چون سلیمان کرد آن گوهر نگین

[...]

۱۵ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان همای » داستان همای

 

پیش جمع آمد همای سایه بخش

خسروان را ظل او سرمایه بخش

زان همای بس همایون آمد او

کز همه در همت افزون آمد او

گفت ای پرندگان بحر و بر

[...]

۱۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان همای » احوال سلطان محمود در آن جهان

 

پاک رایی بود بر راه صواب

یک شبی محمود را دید او به خواب

گفت ای سلطان نیکو روزگار

حال تو چون است در دارالقرار

گفت تن زن خون جان من مریز

[...]

۱۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت باز » حکایت باز

 

باز پیش جمع آمد سر فراز

کرد از سر معالی پرده باز

سینه می‌کرد از سپه‌داری خویش

لاف می‌زد از کله‌داری خویش

گفت من از شوق دست شهریار

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت باز » حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت

 

پادشاهی بود بس عالی گهر

گشت عاشق بر غلام سیم بر

شد چنان عاشق که بی‌آن بت دمی

نه نشستی و نه آسودی دمی

از غلامانش به رتبت بیش داشت

[...]

۱۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » حکایت بوتیمار

 

پس درآمد زود بوتیمار پیش

گفت ای مرغان من و تیمار خویش

بر لب دریاست خوش‌تر جای من

نشنود هرگز کسی آوای من

از کم آزاری من هرگز دمی

[...]

۲۲ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا

 

دیده‌ور مردی به دریا شد فرود

گفت ای دریا چرا داری کبود

جامهٔ ماتم چرا پوشیده‌ای

نیست هیچ آتش، چرا جوشیده‌ای

داد دریا آن نکو دل را جواب

[...]

۷ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت کوف

 

کوف آمد پیش چون دیوانه‌ای

گفت من بگزیده‌ام ویرانه‌ای

عاجزی‌ام در خرابی زاده من

در خرابی می‌روم بی‌باده من

گرچه معموری بسی خوش یافتم

[...]

۱۵ بیت
عطار
 
 
۱
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۲۴۷
 
تعداد کل نتایج: ۴۹۲۵