گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۲

 

چه عجب کسی تو جانا که ندانمت چه چیزی

تو مگر که جان جانی که چو جان جان عزیزی

ز کجات جویم ای جان که کست نیافت هرگز

ز که خواهمت که با کس ننشینی و نخیزی

تن و جان برفته از هش ز تو تا تو خود چه گنجی

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

چنین گفت او ندانم تو چه چیزی

که گوئی یوسفی گرچه غریزی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند

 

کجا یارم شدن از رستخیزی

که نیست این جایگه راه گریزی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا

 

چو دید از حضرت چون ما عزیزی

ز غیر ما چرا می‌خواست چیزی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

معاذالله که خون او بریزی

که گر خونش بریزی برنخیزی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۴) حکایت پادشاه که از درویش در خشم شد

 

که بیرون شو ز ملکم؟ می‌ستیزی؟

مگر خواهی که خود را خون بریزی؟

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی

 

تو پیوسته ز مردم می‌گریزی

چنین بد عهد از بهر چه چیزی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۵) حکایت مرد خاک بیز

 

چنین گفت آن یکی با خاک بیزی

که می‌آید شگفتم ازتو چیزی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

نیابی آتشش بی آب خیزی

نبینی باد او بی خاک ریزی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بسی چنبر بزد چون خاک بیزی

نیامد بر سر غربال چیزی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

نهٔ آهن بسختی و بتیزی

وگر هستی بیک سستی بریزی

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

برون شد دیگت از سر می‌ستیزی

که در هر دیگ همچون کفچلیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

چرا از پیش من می برنخیزی

که خونم میخوری و میستیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

برآوردی بهر دم دستخیزی

ز نامردی نشستی در گریزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

بتیغ عشق گر خونم بریزی

چه برخیزد ز خونم چند خیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

چو ظاهر شد خروش و اشک ریزی

برامد های و هوی رستخیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

اگر لرزندهیی برجان چه چیزی

نه مردی نه زنی یعنی که حیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

شبی مانند روز رستخیزی

فتاده هر گروهی در گریزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

تو هم انگار مرد خاک بیزی

چرا یک شب خدا را بر نخیزی

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

درین غم تا نمیری بر نخیزی

زخود چون دیو از مردم گریزی

عطار
 
 
۱
۲