گنجور

 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۵۸
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ

 

سی تن بی‌بال و پر، رنجور و سست

دل شکسته، جان شده، تن نادرست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست

 

عاشقی آمد مگر چوبی بدست

بر سر آن طشت خاکستر نشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

بوده دایم از شراب وصل مست

در خمار وصل چون داند نشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

از نهان بی‌شاه با او درنشست

بود آن شب از قضا آن شاه مست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

کی توانست آن پسر دایم نشست

لیک بود از بیم خسرو پای بست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » ...

 

جامه نیلی کرد و در برخود ببست

در میان خون و خاکستر نشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن می‌گفت و خطاب پیری به او

 

چون مرا روح القدس هم کاسه است

کی توانم نان هر مدبر شکست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن می‌گفت و خطاب پیری به او

 

هر توانگر کین چنین گنجیش هست

کی شود در منت هر سفله پست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با مستی که به در خانقاه او آمد

 

مانده‌ام در چاه زندان پای بست

در چنین چاهم که گیرد جز تو دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار نظام الملک در حال نزع

 

تو بده دستی در آن ساعت درست

تا بگیرم دامن فضل تو چست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

همه جانا توئی چه نیست چه هست

ندیدم جز تو در کَونَین پیوست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه

 

ز شوقش قفل چون زنجیر بگسست

باستقبال او پرده برون جست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت ذی النورین رضی الله عنه

 

چنین گفت او که در بیعت مرا دست

چو با دست نبی الله پیوست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت ذی النورین رضی الله عنه

 

عصای او بزانو آنکه بشکست

خوره در زانویش افتاد پیوست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

مر اگر شاه عالم می‌دهد دست

برون زین چار حاجت حاجتی هست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه

 

ز خشم خادم آنجا رفت و بنشست

نظر بگشاد و لب از بانگ در بست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۴) حکایت پیر که پسر صاحب جمال داشت

 

پسر را با پدر چل سال پیوست

چرا سعی بدو ندهد دمی دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی

 

چه گویم روز و شب ده سال پیوست

دران خانه بدین تدبیر بنشست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

چو عاشق این سخن بشنود برجست

بزد یک نعره و افتاد از دست

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۵) حکایت پیرمرد هیزم فروش و سلطان محمود

 

شه آن بگشاد و پیش پیر بنشست

نهادش یک قراضه بر کف دست

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۵۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۴۷