گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲

 

منم اندر قلندری شده فاش

در میان جماعتی اوباش

همه افسوس خواره و همه رند

همه دردی کش و همه قلاش

ترک نیک و بد جهان گفته

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان

 

حق بدانستی ببین آنگه بباش

چون بدانستی مکن این راز فاش

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

چون بدیدند آنچنان اصحابناش

مانده در اندوه و شادی مبتلاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ

 

وگر ایمان نخواهم بُرد از اوباش

چو موئی بود می از سگ من ای کاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

که چشم ظاهرت از نقش اَوباش

نپردازد سر موئی بنقّاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ می‬زدند

 

دران سختی نمی‌کرد آه قلّاش

که می‌خندید و پس می‌گفت ای کاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۴) حکایت شوریده دل بر سر گور

 

چو چشمت نیست دایم در غلط باش

که نقش راه زن آمد ز نقّاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

حکایت کرد حالی آن معماش

که جز تو کس نیارد کرد پیداش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۰) حکایت بهلول و حلوا و بریان

 

چو غالب گشت بر بهلول سوداش

زُ بَیده داد بریانی و حلواش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۵) حکایت جبریل با یوسف علیهما السلام

 

چو مومی روز و شب در سوختن باش

که تا آتش کند افروختن فاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

بآخر فرصتی می‌جست بکتاش

که بخت از زیر چاه آورد بالاش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر

 

برستی همچو موی بز بر اعضاش

ز مستان دفع این بودی ز سرماش

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۵ - منع کردن سلیمان بلبل را از خوردن شراب و فواید آن

 

مکن مستی میان جمع اوباش

که مستی می‌کند اسرار را فاش

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۴ - آمدن سیمرغ به خدمت سلمیان و نموداری حال گفتن به بلبل

 

بجز نامی نداری در جهان فاش

همان شکلی که صورت کرده نقاش

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۱ - مجادلهٔ بلبل با طاووس و تسلیم شدن طاووس به وی

 

چه نفع آمد بگو ای مرغ خوش باش‌؟

در حمام را از نقش نقاش‌؟

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

شود معنی هر چیزی ترا فاش

چه می‌گویم یکی می‌دانیی کاش

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

الا ای روز و شب مانند خفاش

شده هم رغم این یک مشت اوباش

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل

 

جوابش داد آن روباه قلاش

که تو می‌رو من اینک آمدم باش

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۴

 

چو مظهر یافتی خاموش میباش

مکن با جاهلان اسرار حق فاش

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۸ - در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را

 

بخود گفتم که هان برخیز و خوشباش

که بنمودست اینک دید نقاش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶