گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

عاقبت چون کرد پیغامبر نماز

دفن کرد آن کشته راو گشت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

کافری پیش خلیل آمد فراز

گفت نانی ده بدین صاحب نیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

گفت ذوالنون است کان دانای راز

چون کند از هم بساط مجد باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

چون بدین منزل رسیدی پاکباز

گر همه بر گویمت گردد دراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

آنچه آنجا بینی از انواع راز

صد هزاران سال نتوان گفت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

خلق عالم را برای اهل راز

خوان کشیدستند شرق و غرب باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گر بخود دامن زنی یک ذره باز

پس ز صد دریا کنی غسل نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

باز قاضی گفت ای مرد مجاز

صوفیان را می میار اینجا فراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

چون بروز آورد شبهای دراز

همچو شبها در گرفت از روز باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

آمدند از دشت سوی شهر باز

شد میسرشان دو قصر سرفراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

زین سبب آن هر دو مرغ دلنواز

اوفتادند از بر هم دور باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱ - المقالة السادتة و الثلثون

 

تا تو در ظاهر نگردی کار ساز

عقل در باطن نگردد اهل راز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت وقت حلق خلقی در حجاز

بهر سنت موی میکردند باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون شنود القصه آن دیوانه راز

گفت ای مشتی گدای بی نیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

ابن ادهم چون ادا کردی نماز

دست بنهادی به روی خویش باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

زآنکه میدانم که دست بی نیاز

باز خواهد زد به روی من نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

رفت آن غافل سوی مسجد فراز

تا کسی دم زد بپرداخت از نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گفت آن کاهل نمازش کاین نماز

کردم از بهر خدای بی نیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

بهترین چیزی که عمرست آن دراز

در بتر چیزی که دنیاست آن مباز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

منع نکند پادشاه سرفراز

تا روم زینجا بجای خویش باز

عطار
 
 
۱
۶۶
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۴
sunny dark_mode