گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

در زمستان یک شبی بهلول مست

پای در گل میشد و کفشی بدست

سائلی گفتش که سر داری براه

تو کجا خواهی شدن زین جایگاه

گفت دارم سوی گورستان شتاب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بیدلی را گفت آن پیر کهن

حق بود ظالم روا هست این سخن

گفت ظالم نیست اما دایم او

صد هزاران بنده دارد ظالم او

هرچه جمع آری بظلم این جایگاه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

آب بسیار آن یکی در شیر کرد

حق تعالی گاو را تقدیر کرد

چون بیامد سر بسوی آب برد

تا که دم زد گاو را سیلاب برد

هرچه او صد باره گرد آورده بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

بر سر خاکی زنی خوش میگریست

گفت مجنونیش کاین گریه زچیست

گفت چشمم تر دلم غمناک ماند

زین جوان من که زیر خاک ماند

گفت تو در خاکی او در خاک نیست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

نوح پیغامبر چو از کفار رست

با چهل تن کرد بر کوهی نشست

بود یک تن زان چهل کس کوزه گر

برگشاد او یک دکان پر کوزه در

جبرئیل آمد که میگوید خدای

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

عیسی مریم که بودی شاد او

چون زمرگ خویش کردی یاد او

با چنان بسطی که بودی حاصلش

آن چنان بیمی فتادی در دلش

کز عرق آغشته گشتی جای او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون برآمد جان باقی از خلیل

باز پرسیدش خداوند جلیل

کای ز کل خلق نیکو بخت تر

در جهان چه چیز دیدی سخت تر

گفت اگر کشتن پسر را سخت بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون سکندر را مسخر شد جهان

وقت مرگ او درآمد ناگهان

گفت تابوتی کنید از بهر من

دخمهٔ سازید پیش شهر من

کف گشاده دست من بیرون کنید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسه

 

سالک آمد پشت بر فرش آورید

حملهٔ بر حملهٔ عرش آورید

گفت ای عرش خدا بر دوش تو

عرش روشن ازدل پرجوش تو

زیر بار عرش اعظم آمدی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

این سخن نقلست در قوت القلوب

زان بزرگ پای دین پاک از عیوب

گفت هر روز ازملایک عالمی

سوخته گردد ز نور حق همی

ز ابتداتا انتهای روزگار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون ز دنیا شد جنید پاک دین

پس جنازهش برگرفتند از زمین

پر زنان مرغی سپید از آسمان

بر جنازه او نشست اندر میان

خلق چندان کاستین افشاندند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون هاروت و ماروت از گناه

اوفتادند از فلک در قعر چاه

هر دو تن را سرنگون آویختند

تادرون چاه خون میریختند

هر دو تن را تشنگی در جان فتاد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

کاملی گفتست آن بیگانه را

کاخر ای خر چند روبی خانه را

چند داری روی خانه پاک تو

خانه چاهی کن برافکن خاک تو

تا چو خاک تیره برگیری ز راه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

دید بوموسی مگر یک شب بخواب

بر سر خود عرش همچون آفتاب

روز دیگر رفت سوی بایزید

زانکه بوموسی ز جان بودش مرید

گفت تا تعبیر خوابم او کند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بود اندر مطبخ جم ای عجب

دیگ و کاسه در خصومت روز و شب

دیگ سنگین بود قصد جنگ کرد

کاسه زرین بود قصد سنگ کرد

هر دو تن از خشم در شور آمدند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

رفت سوی آسیائی بوسعید

آسیا را دید در گشتن مزید

ساعتی استاد آخر بازگشت

با گروه خویش صاحب راز گشت

گفت هست این آسیا استاد نیک

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

چون ز لیلی گشت مجنون بی قرار

روز و شب شد همچو گردون بی قرار

خورد روز و خواب شب بدرود کرد

دیده از دریای دل چون رود کرد

پای در میدان رسوائی نهاد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

زین گدائی بر ایاز آشفته شد

این سخن در پیش سلطان گفته شد

پیش خویشش خواند حالی شهریار

گفت ازین پس با ایازت نیست کار

گر بود کاریت بیم کشتن است

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۱ - المقالة السادسه

 

سالک آمد پیش عرش صعبناک

گفت ای سر حد جسم و جان پاک

هفت گلشن نقطهٔ پرگار تو

هشت جنت غرقهٔ انوار تو

اولین بنیاد در عالم توئی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

سوی اسپاهان براه مرغزار

باز میآمد ملکشاه از شکار

مرغزاری ودهی بد پیش راه

کرد منزل وقت شام آنجایگاه

از غلامان چند تن بشتافتند

[...]

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۲۱
sunny dark_mode