عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱ - المقاله الحادی عشر
عزیزا گر شوی از خواب بیدار
خبر یابی ز شادیهای بسیار
اگرچه جمله در اندوه و دردیم
یقین دانم که آخر شاد گردیم
چو خاری هست ریحان نیز باشد
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
حکیم هند سوی شهر چین شد
به قصر شاه ترکستان زمین شد
شهی میدید طوطی همنشینش
قفس کرده ز سختی آهنینش
چو طوطی دید هندو را برابر
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
چنین گفتهست آن خورشید اسلام
که طالع شد ز برج خاک بسطام
که من ببریدهام در گاه و بیگاه
سه باره سی هزاران سال در راه
چو ره دادند بر عرش مجیدم
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
سخن بشنو ز سلطان طریقت
سپهسالارِ دین شاهِ حقیقت
به هر جزوی هزاران کل علیالحق
به کل محبوب حق معشوق مطلق
شگرفی کهآفتاب این ولایت
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
چنین گفت آن بزرگِ کاردیده
که بود او نیک و بد بسیار دیده
که خالق هرچه را دادهست هستی
چه پیش و پس، چه بالا و چه پستی
چه انجُم چه فلک چه مهر و چه ماه
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که طوطی را اول در
نهند آیینهای اندر برابر
چو طوطی روی آیینه ببیند
چو خویشی را هر آیینه ببیند
یکی گوینده خوشالحان و دمساز
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل
برون شد ابلهی با شمع از در
بدید از چرخ خورشید منور
ز جهل خود چنان پنداشت جاوید
که بی این شمع نتوان دید خورشید
بدو بشناس او را و فنا شو
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
چنین گفتست شیخ مهنه یک روز
که یک تن بین جهان و دیده بر دوز
زمین پر بایزیدست و آسمان هم
ولی او گم شده اندر میان هم
چه میگویم کجا افتادم اینجا
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
سفالی را بیارایند زیبا
فرو پوشند او را شعر و دیبا
کنند از حیله چشما روی آغاز
که چشما روی دارد چشم بد باز
اگر شخصی ببیند رویش از دور
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۰ - الحکایه و التمثیل
یکی شاگرد احول داشت استاد
مگر شاگرد را جایی فرستاد
که ما را یک قرابه روغن آنجاست
بیاور زود آن شاگرد برخاست
چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل
یکی از بایزید این شیوه درخواست
که هرچیزی که پنهانست و پیداست
ز عرش و فرش و کونین این همه چیست
همه گفتا منم چون مردم از زیست
هر آنگه کین نهاد او هم فروشد
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل
ز رب العزه اندر خواست داود
که حکمت چیست کآمد خلق موجود
خطاب آمد که تا این گنج پنهان
که این ماییم بشناسند ایشان
چو از بهر شناسایی گنجی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل
مگر باز سپید شاه برخاست
بشد تا خانهٔ آن پیرزن راست
چو دیدش پیرزن برخاست از جای
نهادش در بر خود بند برپای
سبوسی تر خوشی در پیش او کرد
[...]