قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱
مرا که هست ز هر باب کردگار حفیظ
به هر دری که نهم روی هست یار حفیظ
شدیم تفرقه از باد غم در این وادی
مگر تو ام شوی ای آتشین عذار حفیظ
به هم رسان گل داغی وز آتش ایمن باش
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲
من که در بزم تو دارم راه پایی همچو شمع
میکنم پیدا برای خویش جایی همچو شمع
نیست قدری شمع را چون آفتاب آید برون
پیش رخسار تو کی دارم بهایی همچو شمع
هر کجا سوزان نشینم در صفات حسن تو
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
ای ز رخسار تو شب سوختن آموخته شمع
به تماشای تو چون شعله برافروخته شمع
زده بر گوشه دستار چو گل شب همه شب
جلوهای کز قد رعنای تو آموخته شمع
بهر عکس تو ز همچشمی آیینه به بزم
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
هم در زمین و هم به سما میکنم سماع
چون نخل شعله در همهجا میکنم سماع
چون کاه باد برده به هر جا که میروم
در اشتیاق کاهربا میکنم سماع
جام میم پر از می و در دست رعشهدار
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵
ای قدّ تو چون معنی برجسته مصرع
ابروی تو دیوان قضا را شده مطلع
بخشیده صدف را کف نیسان تو هرگز
گردانده چمن را نم فیض تو مخلّع
از بهر تو شد دفتر ایام مرتب
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶
لب آن شوخ طالب علم خندان است در واقع
چو باز این غنچه شد حالم گلستان است در واقع
سخن با آنکه او با من به لفظ خویش میگوید
نمیدانم چرا عالم پریشان است در واقع
به سر دستار میپیچد و من با خویش میگفتم
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷
ز دیدن تو شود دیده را حیا مانع
همیشه هست کسی در میان ما مانع
میان ما و تو قطع امید ممکن نیست
تو را جفا و مرا میشود وفا مانع
از آن سبب نرسد تیر آه ما به هدف
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
بسوز بر تن خاکی ز داغ یار چراغ
به دست خویش ببر بر سر مزار چراغ
مده ز کف دل روشن به پشتگرمی مهر
برای تیرگی شب نگاهدار چراغ
به خلق و چربزبانی سخن دریغ مکن
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
تنها نه دل لاله کباب است در این باغ
مرغ سحری در تاب و تاب است دراین باغ
هر برگ گلی دست حنابسته ساقی اس
هر گل قدحی پر ز شراب است در این باغ
هر جنبش اشجار چمن موجه دریا است
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰
رویت از آیینه ای دلدار میگیرم سراغ
یار را در خانه اغیار میگیرم سراغ
خال را میجویم از دنباله ابروی دوست
نیست عیبم مهره را از مار میگیرم سراغ
شرح غم میپرسم از کاکل، ز زلف آشفتگی
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱
روز و شب در بزم دوران بیقرارم همچو دف
بسکه سیلیخوار دست روزگارم همچو دف
چون که میسازد به گرم و سرد طبعم روزگار
زآب و آتش میرسد گاهی مدارم همچو دف
کی از این بیخانمانی منت از دونان کشم
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲
دیده تا چند به دیوار تو یا شاه نجف
مردم از حسرت دیدار تو یا شاه نجف
زین گلستان گل عیشم رسد آن دم که فتد
نظرم بر گل رخسار تو یا شاه نجف
روضه خلد برین خوار بود در نظرش
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳
مقصد عاشق همین یار است دنیا بر طرف
زندگی بی یار دشوار است عقبا بر طرف
میبرد تا بندر صورت دل سرگشته را
کار ما با چشم خونبار است دریا بر طرف
برگرفت از روی چون گل پرده بلبل شد خموش
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴
گر نخواهی سازدت در بزم بیمقدار حرف
تا توان خاموش گردیدن مزن بسیار حرف
حرف بیجا گر دعا باشد چو سنگ تفرقه است
گل بهدر زد بسکه بلبل زد در این گلزار حرف
حرف حق خوب است اما صرفه در گفتار نیست
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵
غم از آیینه خاطر زدودم تا شدم عاشق
در دولت به روی خود گشودم تا شدم عاشق
نبودم تا به درد و داغ همدم در عدم بودم
پدید آمد در این عالم وجودم تا شدم عاشق
برون بردم ز چوگان محبت داغ جانان را
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶
گشت آن روزی که پیدا در سرم سودای عشق
شد تهی از عقل تا خالی نماید جای عشق
از نزولش دارد او شوقی که سر تا پای من
میشوم هر دم بلاگردان سر تا پای عشق
کلبه تاریک، روشن می شود از آفتاب
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
میروم تا کوی جانان آخر از تأثیر عشق
سالکان را نیست بهتر هادیای از پیر عشق
آسمان لاجوردی رنگ پرنقش و نگار
هست سرلوح سردیباچه تفسیر عشق
خانه کعبه است مروارید قدرش را صدف
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸
کم خور ای روشنضمیر از سفره دو نان نمک
نیست آسان خوردن دانا دل از نادان نمک
میخورند از بسکه با یکدیگر از روی نفاق
عالمی را در حقیقت کرده سرگردان نمک
قدر مردان بر طرف شد زین نمکنشناس چند
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹
ای در نظرم نشو و نمای تو مبارک
آمد شد خاک کف پای تو مبارک
هم در دل محنتزده داغت گل دولت
هم در سر شوریده هوای تو مبارک
امروز لباست شده گلرنگ به خونم
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰
پس از وفاتم اگر بگذری تو بر سر خاک
زنم بهجیب کفن تا بهطرف دامن چاک
تو دوست باش فدا گردمت اگر نه مرا
ز دوست دشمنی اهل روزگار چه باک
به تار زلف گلوگیر سرکش تو دلم
[...]
![قصاب کاشانی](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/ghassab.gif)