گنجور

 
قصاب کاشانی

ز دیدن تو شود دیده را حیا مانع

همیشه هست کسی در میان ما مانع

میان ما و تو قطع امید ممکن نیست

تو را جفا و مرا می‌شود وفا مانع

از آن سبب نرسد تیر آه ما به هدف

که هست در حد ره سد مدّعا مانع

در این محیط ندیدیم روی ساحل را

چرا که کشتی مارا است ناخدا مانع

اگر رسم به وصالش مرا شود قصاب

به گاه دیدن او سایه از قفا مانع

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode