گنجور

 
قصاب کاشانی

ای قدّ تو چون معنی برجسته مصرع

ابروی تو دیوان قضا را شده مطلع

بخشیده صدف را کف نیسان تو هرگز

گردانده چمن را نم فیض تو مخلّع

از بهر تو شد دفتر ایام مرتب

در شأن تو هرجای کتابی است مسجّع

چون مهر بود خشت حریم تو نمودار

چون عرش بود شمسه ایوان تو ارفع

پیچید سر اگر رشته ایام ز امرت

از تیغ هلاکش کند افلاک مقطّع

از روی ادب تا نکشد پا به حریمت

خورشید نشیند سر کوی تو مربّع

از بهر یدک تا کشد از پیش تو دوران

افکند فلک غاشیه بر زین مرصّع

هرجا که رود منقبتی از شه مردان

قصاب در آنجا تو ز جان باش مسمّع