گنجور

 
قصاب کاشانی

هم در زمین و هم به سما می‌کنم سماع

چون نخل شعله در همه‌جا می‌کنم سماع

چون کاه باد برده به هر جا که می‌روم

در اشتیاق کاهربا می‌کنم سماع

جام میم پر از می و در دست رعشه‌دار

دور از صدای ساز و نوا می‌کنم سماع

چون ذره‌ای که می‌شود از آفتاب دور

تا گشته‌ام ز یار جدا می‌کنم سماع

در چشم اهل دل اثرم هست و بود نیست

عکسم من و در آینه‌ها می‌کنم سماع

یک‌جا عروسی است و دگرجای ماتم است

من در میان خوف و رجا می‌کنم سماع

قصاب طرفه شور جنونی است بر سرم

در آرزوی دار صفا می‌کنم سماع