گنجور

 
قصاب کاشانی

می‌روم تا کوی جانان آخر از تأثیر عشق

سالکان را نیست بهتر هادی‌ای از پیر عشق

آسمان لاجوردی رنگ پرنقش و نگار

هست سرلوح سردیباچه تفسیر عشق

خانه کعبه است مروارید قدرش را صدف

لیله‌القدر است مشک نافه نخجیر عشق

در سر آن کیمیا می‌رو که مینای قمر

هست جزو کمترین اجزایی از اکسیر عشق

جبرئیلش از شرف گهواره‌جنبانی کند

از دهانش آید آن طفلی که بوی شیر عشق

چون فروماند از خرد، زد بر در دیوانگی

می‌توان استاد افلاطون شد از تدبیر عشق

می‌زدم گاهی شبیخونی به زلف سرکشی

از کمان ابرویی قصاب خوردم تیر عشق