نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین
چو از باریکبینی موی میسفت
به باریکی سخن چون موی میگفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
چنان آشفته شد خسرو بدان گفت
کزان سودا نیآسود و نمیخفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین
بدو رهبان فرهنگی چنین گفت
به وقت آن که دُرهای دری سفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
ازو شاپور دیگر راز ننهفت
سخن را آشکارا کرد و پس گفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
از این دَر گونهگونه دُر همیسفت
سخن چندان که میدانست میگفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
رخِ گلچهره چون گلبرگ بشگفت
زمین بوسید و خدمت کرد و خوش خفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
گیا را زیر نعل آهسته میسفت
در آن آهستگی آهسته میگفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - رسیدن شیرین به مشگوی خسرو در مداین
گل وصلش به باغ وعده بشگفت
فرو آسود و ایمن گشت و خوش خُفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
به ترک خواب میباید شبی گفت
که زیر خاک میباید بسی خفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانهسرایی ده دختر
عجبنوشِ شکرپاسخ چنین گفت
که عنبربو گلی در باغ بشکفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانهسرایی ده دختر
ز شرم اندر زمین میدید و میگفت
که دل بیعشق بود و یار بیجفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
به تَرکِ لؤلؤیِ تَر چون توان گفت؟
که لؤلؤ را به تَرّی بهْ توان سُفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۲ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین و رفتن به روم و پیوند او با مریم
نگویم چون دگر گویندهای گفت
که من بیدارم ار پویندهای خفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو
چو بانو زین سخن لَختی فرو گفت
بت بیصبر شد با صابری جفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
یقین شد شاه را چون مریم این گفت
که هرگز در نسازد جفت با جفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
نه هر گوهر که پیش آید توان سفت
نه هرچه آن بر زبان آید توان گفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
چو گلرخ پیش او آن قصه برگفت
نیوشنده چو برگ لاله بشکفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
به الماس مژه یاقوت میسفت
ز حال خویشتن با کوه میگفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
به یاد روی شیرین بیت میگفت
چو آتش تیشه میزد کوه میسُفت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۲ - مردن مریم و تعزیتنامهٔ شیرین به خسرو از راه باد افراه
اگر در تخته رفت آن نازنینجفت
به ترک تخت شاهی چون توان گفت