اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
نشیمنش گفت این شکسته دره
که بینی پر از دود و دم یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
درین سوک بودند و غم یکسره
که گرشاسب زد نعره ای از دره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
برآهیخت خرطوم پیل از زره
بپیچید چون رشته برزد گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
هم از گرز و خفتان و خود و زره
دوصد جوشن ناگشاده گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
دو دیده برو زان سپه یکسره
نهاده چو گرگ از کمین بر بره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت
کهی پُر دهار و شکسته دره
دهارش همه کان زر یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را
همه بوم و دیوار تا کنگره
به دُرّ و زبرجد درون یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
بیابان ز صد میل ره یکسره
گذر زیر آن دژ بُد اندر دره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
به سر برش موی گره بر گره
چو بر قیر زنگار خورده زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل
شده پاره بر شیر مردان زره
ز خون بسته بر نیزه هاشان گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن
زیک سوش بُد ریگ دَهجا فره
دگر سوش دریا که خوانی زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۳ - رفتن گرشاسب به جنگ شاه لاقطه و دیدن شگفتی ها
فتادند روز دهم یکسره
به خرم کُهی نام او قاقره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
وز آنجای با لشکرش یکسره
به یک هفته آمد برِ قاقره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۵ - رسیدن گرشاسب به جزیره قاقره
گریزان شد آن لشکر قاقره
نه شان میمنه ماند و نه میسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب
شد از گرد ره شست گردان گره
گران کرد یال یلان را زره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
فکندند تنشان به ره یکسره
سرانشان زدند از بر کنگره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
سر سال چون آفتاب از بره
فروزنده کردی جهان یکسره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
به چاچی کمان و به سغدی زره
کمند یلی کرده بر زین گره
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را
چو داری پیاده سپه یکسره
بود جای پیکار کوه و دره