گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید

 

همیدون تموز و دی اش چاکرست

بهارش مشاطه خزان زرگرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

تن و همتش را سرانجام برست

که آنجا که ساقش زحل را سرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

جوانی دژم ره زده بر دَرست

که گویی به چهراز تو نیکوترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

مرا این زن پیر چون مادرست

یکی چابک اندیش کندا گرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

پناه سپه شاه نیک اخترست

چو شه شد سپه چو تن بی سرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو

 

اگر چند با ما بسی لشکرست

ازین زاولی رنج ما بی مرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

درو هر که گویی تن آسان ترست

همو بیش با رنج و دردسرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

هر آن چیز کت دل بدو رهبرست

به چیزی شناسی کزو برترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

گرین کش همی تن شماری سرست

ورین کش همی پیل خوانی خرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید

 

مرین جان ما را گهر دیگرست

که بینا و گویا و دانشورست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

چه بیشست در ما و چه کمترست

چه گوهر که بهتر ز هر گوهرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

خرد مر جهان را سَرِ گوهرست

روان را به دانش خرد رهبرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال

 

بسی اژدهای دمان ایدرست

کز آن کش تو کشتی بسی مهترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال

 

همیدون یکی ماهی دیگرست

کزین وال تنش اندکی کمتر ست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

چنین گفت کآغاز گیتی درست

نخست این بُد از هر درختی که رُست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

سپهدار شاهست این کایدرست

نبینی که گیتی همه لشکرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

خرد جوشن و بازوام خنجرست

هنر گنج و تیر و سنان لشکرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

خرد شاه را برترین افسرست

هش و دانشش نیک تر لشکرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۴ - رزم گرشاسب با منهراس

 

دژ آگاه دیوی بد و منکرست

به بالا چهل رش ز تو برترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو

 

روانش یکی نام و جان دیگرست

ولیکن درست او یکی گوهرست

اسدی توسی
 
 
۱
۲