مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۳
ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس
عاشقی آن صنم وانگه ترس کسی
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸۷
عاشق چو نمیشوی برو پشم بریس
صد کاری و صد رنگی و صد پیشه و پیس
در کاسهٔ سر چو نیستت بادهٔ عشق
در مطبخ مدخلان برو کاسه بلیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود
یک نشان دیگر آنک آن بلیس
ننهدش سر که منم شاه و رئیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر
کیست آن صوفی شکمخوار خسیس
تا بود با چون شما شاهان جلیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۸ - نالیدن معاویه به حضرت حق تعالی از ابلیس و نصرت خواستن
من به حجت بر نیایم با بلیس
کوست فتنهٔ هر شریف و هر خسیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۰ - بیان آنک حق تعالی صورت ملوک را سبب مسخر کردن جباران کی مسخر حق نباشند ساخته است چنانک موسی علیه السلام باب صغیر ساخت بر ربض قدس جهت رکوع جباران بنی اسرائیل وقت در آمدن کی ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة
رو به پیش کاسهلیس ای دیگلیس
توش خداوند و ولی نعمت نویس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۶ - باز آمدن آن شاعر بعد چند سال به امید همان صله و هزار دینار فرمودن بر قاعدهٔ خویش و گفتن وزیر نو هم حسن نام شاه را کی این سخت بسیارست و ما را خرجهاست و خزینه خالیست و من او را بده یک آن خشنود کنم
بر مقام او وزیر نو رئیس
گشته لیکن سخت بیرحم و خسیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۶ - باز آمدن آن شاعر بعد چند سال به امید همان صله و هزار دینار فرمودن بر قاعدهٔ خویش و گفتن وزیر نو هم حسن نام شاه را کی این سخت بسیارست و ما را خرجهاست و خزینه خالیست و من او را بده یک آن خشنود کنم
گفت او را و دو صد اومیدلیس
تو به من بگذار این بر من نویس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۷ - بیان آنک عقل جزوی تا بگور بیش نبیند در باقی مقلد اولیا و انبیاست
فرق بین و برگزین تو ای حبیس
بندگی آدم از کبر بلیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۰ - تصدیق کردن استر جوابهای شتر را و اقرار کردن بفضل او بر خود و ازو استعانت خواستن و بدو پناه گرفتن به صدق و نواختن شتر او را و ره نمودن و یاری دادن پدرانه و شاهانه
چونک اصلی بود جرم آن بلیس
ره نبودش جانب توبهٔ نفیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵ - مناجات
زان حروفت شد خرد باریکریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۳ - حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی میمرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میگفت و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن
کل خود را خوار کرد او چون بلیس
پارهٔ این کل نباشد جز خسیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۶ - حکمت نظر کردن در چارق و پوستین کی فلینظر الانسان مم خلق
شد عزازیلی ازین مستی بلیس
که چرا آدم شود بر من رئیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۷ - خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق
چون برین ره خار بنهاد آن رئیس
هر که خست او گفته لعنت بر بلیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۳ - تفسیر این آیت که وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرةَ لَهیَ الحَیَوانُ لَوْ کانوا یَعْلَمونَ کی در و دیوار و عرصهٔ آن عالم و آب و کوزه و میوه و درخت همه زندهاند و سخنگوی و سخنشنو و جهت آن فرمود مصطفی علیه السلام کی الدُّنیا جیفةٌ وَ طُلّابُها کلابٌ و اگر آخرت را حیات نبودی آخرت هم جیفه بودی جیفه را برای مردگیش جیفه گویند نه برای بوی زشت و فرخجی
این دهانش نکتهگویان با جلیس
و آن دگر با حق به گفتار و انیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۵ - حکایت غلام هندو کی به خداوندزادهٔ خود پنهان هوای آورده بود چون دختر را با مهترزادهای عقد کردند غلام خبر یافت رنجور شد و میگداخت و هیچ طبیب علت او را در نمییافت و او را زهرهٔ گفتن نه
پر هنر را نیز اگر باشد نفیس
کم پرست و عبرتی گیر از بلیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بیزجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد آن باریکریس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر
صد بلیسی تو خمیس اندر خمیس
ترک من گوی ای عجوزهٔ دردبیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزیطلب بیواسطهٔ کسب
این زمان سرها مثال گاو پیس
دوک نطق اندر ملل صد رنگ ریس