بخش ۷۷ - خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق
شعله میزد آتش جان سفیه
که آتشی بود الولد سر ابیه
نه غلط گفتم که بد قهر خدا
علتی را پیش آوردن چرا
کار بیعلت مبرا از علل
مستمر و مستقرست از ازل
در کمال صنع پاک مستحث
علت حادث چه گنجد یا حدث
سر آب چه بود آب ما صنع اوست
صنع مغزست و آب صورت چو پوست
عشق دان ای فندق تن دوستت
جانت جوید مغز و کوبد پوستت
دوزخی که پوست باشد دوستش
داد بدلنا جلودا پوستش
معنی و مغزت بر آتش حاکمست
لیک آتش را قشورت هیزمست
کوزهٔ چوبین که در وی آب جوست
قدرت آتش همه بر ظرف اوست
معنی انسان بر آتش مالکست
مالک دوزخ درو کی هالکست
پس میفزا تو بدن معنی فزا
تا چو مالک باشی آتش را کیا
پوستها بر پوست میافزودهای
لاجرم چون پوست اندر دودهای
زانک آتش را علف جز پوست نیست
قهر حق آن کبر را پوستین کنیست
این تکبر از نتیجهٔ پوستست
جاه و مال آن کبر را زان دوستست
این تکبر چیست غفلت از لباب
منجمد چون غفلت یخ ز آفتاب
چون خبر شد ز آفتابش یخ نماند
نرم گشت و گرم گشت و تیز راند
شد ز دید لب جملهٔ تن طمع
خوار و عاشق شد که ذل من طمع
چون نبیند مغز قانع شد به پوست
بند عز من قنع زندان اوست
عزت اینجا گبریست و ذل دین
سنگ تا فانی نشد کی شد نگین
در مقام سنگی آنگاهی انا
وقت مسکین گشتن تست وفنا
کبر زان جوید همیشه جاه و مال
که ز سرگینست گلخن را کمال
کین دو دایه پوست را افزون کنند
شحم و لحم و کبر و نخوت آکنند
دیده را بر لب لب نفراشتند
پوست را زان روی لب پنداشتند
پیشوا ابلیس بود این راه را
کو شکار آمد شبیکهٔ جاه را
مال چون مارست و آن جاه اژدها
سایهٔ مردان زمرد این دو را
زان زمرد مار را دیده جهد
کور گردد مار و رهرو وا رهد
چون برین ره خار بنهاد آن رئیس
هر که خست او گفته لعنت بر بلیس
یعنی این غم بر من از غدر ویست
غدر را آن مقتدا سابقپیست
بعد ازو خود قرن بر قرن آمدند
جملگان بر سنت او پا زدند
هر که بنهد سنت بد ای فتا
تا در افتد بعد او خلق از عمی
جمع گردد بر وی آن جمله بزه
کو سری بودست و ایشان دمغزه
لیک آدم چارق و آن پوستین
پیش میآورد که هستم ز طین
چون ایاز آن چارقش مورود بود
لاجرم او عاقبت محمود بود
هست مطلق کارساز نیستیست
کارگاه هستکن جز نیست چیست
بر نوشته هیچ بنویسد کسی
یا نهاله کارد اندر مغرسی
کاغذی جوید که آن بنوشته نیست
تخم کارد موضعی که کشته نیست
تو برادر موضع ناکشته باش
کاغذ اسپید نابنوشته باش
تا مشرف گردی از نون والقلم
تا بکارد در تو تخم آن ذوالکرم
خود ازین پالوده نالیسیده گیر
مطبخی که دیدهای نادیده گیر
زانک ازین پالوده مستیها بود
پوستین و چارق از یادت رود
چون در آید نزع و مرگ آهی کنی
ذکر دلق و چارق آنگاهی کنی
تا نمانی غرق موج زشتیی
که نباشد از پناهی پشتیی
یاد ناری از سفینهٔ راستین
ننگری در چارق و در پوستین
چونک درمانی به غرقاب فنا
پس ظلمنا ورد سازی بر ولا
دیو گوید بنگرید این خام را
سر برید این مرغ بیهنگام را
دور این خصلت ز فرهنگ ایاز
که پدید آید نمازش بینماز
او خروس آسمان بوده ز پیش
نعرههای او همه در وقت خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی مفهوم انسان و رابطه او با دنیا، معنا و جسم میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات مختلف، به این نکته اشاره میکند که انسان تنها پوست و ظاهر نیست، بلکه دارای مغز و معنایی عمیقتر است. او به تکبر و غفلت از اصل وجود اشاره دارد و میگوید که این ویژگیها باعث دوری از حقیقت و معنای انسانیت میشوند.
شاعر در ادامه به این نکته اشاره میکند که عشق و حقیقت انسانی در درون ماست و ما باید از پوستههای ظاهری بگذریم تا به آن معنا دست یابیم. همچنین بر اهمیت نداشتن تکبر و توجه به درون تأکید میکند. به طور کلی، این شعر دعوتی است به شناخت و درک عمیقتر از خود و پرهیز از توهمات ظاهری و فریبنده دنیا.
هوش مصنوعی: آتش بیخود و نابخردی از خود شعله میزد که در واقع، آن آتش از ویژگیهای پدرش بود.
هوش مصنوعی: من ندانسته چیزی نگفتم، چرا که قهر خداوند به وجود علتهای مشخصی وابسته است.
هوش مصنوعی: این کار از هر دلیل و علت بینیاز است و از همان ابتدا بیتکلف و ثابت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در نهایت زیبایی و کمال آفرینش، علت و منبع هر چیزی که به وجود آمده، در چیزی که حادث شده، چه جایگاهی دارد؟
هوش مصنوعی: در کنار آب، چه چیزی وجود دارد؟ آب ما ساختهی اوست. این ساختهی الهی، مانند مغز است و آب همچون پوست به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عشق، ای فندق، بدن دوستت جان تو را مانند مغز میطلبد و پوست تو را میکوبد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که در زندگی دچار مشکل و سختیهای روحی و روانی است، از چنان شرایطی فرار نمیکند و در عوض بر دوستی با خود واقعیاش تأکید میکند. او با این که در ظاهر ممکن است درد و رنجی را تحمل کند، اما به جستجوی زندگی عمیقتر و معنا دار در خود میپردازد.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهات تحت تأثیر آتش قرار دارد، اما این آتش نیاز به هیزم برای شعلهور شدن دارد.
هوش مصنوعی: کوزهای چوبی وجود دارد که درون آن آب جمع شده است، اما این کوزه تحت تأثیر قدرت آتش قرار دارد و ممکن است آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: انسان بر آتش تسلط دارد و کسی که در دوزخ فرمانروایی میکند، بر آن آتش مسلط نیست.
هوش مصنوعی: پس با سعی و تلاش خود بر معنای وجودیات بیفزا، تا وقتی که صاحب توانایی و قدرت باشی، میتوانی بر آتش مدیریت کنی.
هوش مصنوعی: چونکه برچسبها و ظاهرها به هم انباشته شدهاند، پس طبیعی است که در دل این آشفتگیها و پیچیدگیها غرق شوی.
هوش مصنوعی: چون آتش نیاز به علف دارد، تنها چیزی که برایش مانع است، پوستی است که بر آن قرار دارد. خشم خداوند میتواند آن کبر و خودبزرگبینی را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: تکبر و خودپسندی ناشی از داشتن مقام و ثروت است و این خودپسندی به خاطر دوستی با آن داراییها شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به حالتی اشاره دارد که فردی به خودبزرگبینی و تکبر دچار میشود، در حالی که از حقیقت و عمق وجود خود غافل است. همچون یخی که در سایه مانده و از گرما و نور آفتاب بیخبر است، او نیز از درک واقعیات و زیباییهای زندگی دور مانده و در غفلتی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید در آسمان ظاهر شد، دیگر خبری از یخ نماند و همهچیز نرم و گرم شد و با شتاب به حرکت در آمد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و محبت لبها، تمام وجود من به محبت و عشق گرایش پیدا کرد و به خاطر فقر و نیازم، تسلیم عشق شدم.
هوش مصنوعی: اگر درک عمیق موضوع از دست برود، انسان تنها به ظواهر و سطح کار قناعت میکند. در این صورت، محدودیتها و مشکلات به عنوان زندانی برای او عمل میکنند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، نیکی و احترام در دستان افرادی قرار دارد که در مسیر نادرست گام میزنند، و تا زمانی که دین و ایمان به طور کامل از بین نروند، اعتباری به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: در جایگاه یک سنگ سخت، زمانی که به مسکینی و فنا دچار میشوی، این وضعیت تنها متعلق به توست.
هوش مصنوعی: غرور و تکبر همیشه در جستجوی مقام و ثروت است، همانگونه که گلخانه، برای زیبایی و کمال، نیاز به خاک مناسب دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند تظاهر، فریب و ظاهرگرایی اشاره دارد. بیان میکند که برخی افراد، به جای اصل و ذات خود، سعی دارند فقط ظاهر خود را زیبا و جذاب نشان دهند و بر اساس زرق و برق، خود را جلوه دهند. این افراد سعی میکنند با افزودن ویژگیهایی مانند ثروت و قدرت به خود، تصورات نادرستی از خود ارائه دهند. در واقع، این رفتار نه تنها به ساختن تصویری کاذب از خود کمک میکند، بلکه باعث میشود ارزشهای واقعی و اخلاقی در پس این زرق و برقها پنهان شوند.
هوش مصنوعی: چشم را به لب کسی که در آنجا ایستاده، نداشتهاند و به خاطر این که پوست لب را دیدند، آن را لب تصور کردند.
هوش مصنوعی: این راهی که در پیش است، همان راهی است که ابلیس به آن هدایت میکند و در آن، هرکس که به دنبال جاه و مقام باشد، به دام میافتد.
هوش مصنوعی: مال مانند مار است و مقام و جایگاه مانند اژدها؛ سایهٔ این دو ویژگی بر مردان بزرگ میافتد.
هوش مصنوعی: از آن زمرد، مار به تعقیب میافتد و در نتیجه، مار نابینا میشود و راه را گم میکند.
هوش مصنوعی: وقتی آن رئیس بر این راه خارهایی گذاشت، هر کس که از این مسیری که او تعیین کرده، خسته شود، لعنت بر ابلیس را گفته است.
هوش مصنوعی: این غم که بر من نشسته، ناشی از خیانت اوست و به نوعی، خیانت او پیشینهای دارد که منجر به این احساس شده است.
هوش مصنوعی: پس از او، قرنها بر هم گذشتند و مردم به شیوه او پا گذاشتند.
هوش مصنوعی: هر کسی که سنت نادرستی را پایهگذاری کند، پس از او مردم به تباهی خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: جمع میشود بر او (شخصی که مورد نظر است) همه آن چیزهایی که خطاها و ناپسندیها را شامل میشوند، زیرا که او سر و صورتش در گناهان و ناپسندها مشخص است.
هوش مصنوعی: اما آدم با چارق و آن پوستین به جلو میآید تا نشان دهد که من از خاک هستم.
هوش مصنوعی: ایاز، به خاطر اینکه از چهارچوبهای محدود خود عبور کرد و به مقام محمود رسید، در نهایت موفق و شایسته شد.
هوش مصنوعی: وجود مطلق، سازنده نیستی است. کارگاه هستی چیزی جز نیستی نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی بر روی نوشتهای چیزی بنویسد یا نهالی در زمین بکارد، کارد در دل آن نشسته است.
هوش مصنوعی: کاغذی که چیزی بر روی آن نوشته نشده است، به دنبال جایی میگردد که کارد به آن جا نرسیده و کسی کشته نشده است.
هوش مصنوعی: تو برادر، در موقعیت نابجا نایست و کاغذ سفید را بدون نوشتن رها کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به علم و دانش آشنا شوی و آگاهیهای لازم را کسب کنی، میتوانند در وجود تو بذر معرفت و خلاقیت را بکارند.
هوش مصنوعی: از این آش شلهقلمکاری که خودت پختهای، ناله نکن، بلکه به کسی که نمیداند چطور پخته شده، نگاه کن.
هوش مصنوعی: چون از این حالت شاداب و سرمست میباشی، نشانههایی از آن در وجودت خواهد ماند و خاطراتت به تدریج فراموش میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که از دنیا رفتن و مرگ به سراغت بیاید، آهی میکشی و یاد لباس بیقیمت و ناپایدار زندگیات میافتی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیای زشتی و مشکلات غرق نشوی، نیاز به پناه و حامی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: به یاد دوزخی باش که در سفینهٔ واقعی به آن اشاره میشود و به جای توجه به زینتهای ظاهری و لباسهای ساده و بیارزش، به حقیقت و اصل ماجرا فکر کن.
هوش مصنوعی: وقتی که درمانی در میان غرقاب فنا وجود ندارد، به همین دلیل ظلمی بر حقایق و واقعیتها روا داشتهایم.
هوش مصنوعی: دیو میگوید: به این نادان نگاه کنید، سر این پرنده بیموقع را ببرید.
هوش مصنوعی: این ویژگی را از فرهنگ ایاز دور کن، زیرا نتیجهاش این میشود که نمازش بینماز خواهد بود.
هوش مصنوعی: او به عنوان خروس آسمان شناخته میشود و صداهای او در زمان مناسب به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.