مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۳
نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور
چشمی که ز چشم من طرب یافت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۹
بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور
وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور
میستانی از خسان تا وادهی ده چارده
در هوای شاهدی و لقمهای ای بیحضور
آن سبدکش میکشد آن لقمهها را تون به تون
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۵
ای خیالت در دل من هر سحور
میخرامد همچو مه یک پاره نور
نقش خوبت در میان جان ما
آتش و شور افکند وانگه چه شور
آتشی کردی و گویی صبر کن
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۴
ندا رسید به جانها ز خسرو منصور
نظر به حلقه مردان چه میکنید از دور
چو آفتاب برآمد چه خفتهاند این خلق
نه روح عاشق روزست و چشم عاشق نور
درون چاه ز خورشید روح روشن شد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۵
به من نگر که منم مونس تو اندر گور
در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور
سلام من شنوی در لحد خبر شودت
که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور
منم چو عقل و خرد در درون پرده تو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۱
قدح شکست و شرابم نماند و من مخمور
خراب کار مرا شمس دین کند معمور
خدیو عالم بینش چراغ عالم کشف
که روحهاش به جان سجده میکنند از دور
که تا ز بحر تحیر برآورد دستش
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۰
روی بنما به ما مکن مستور
ای به هفت آسمان چو مه مشهور
ما یکی جمع عاشقان ز هوس
آمدیم از سفر ز راهی دور
ای که در عین جان خود داری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۷
نمیبینم تو را آن مردی و زور
که بر گردون روی نارفته در گور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸ - دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه
مرد زرگر را بخوان زان شهر دور
با زر و خلعت بده او را غرور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را
آنگَهَم از خْوَد بِران تا شهرِ دور
تا دَر اندازَم دَریشان شَرّ و شور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۵ - مکر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم
گفته ایشان نیست ما را بی تو نور
بی عصاکش چون بود احوال کور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۶ - دفع گفتن وزیر مریدان را
تا درین سکری از آن سکری تو دور
تا ازین مستی از آن جامی نفور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۱ - مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل
چون به خرگوش آمد این ساغر بدور
بانگ زد خرگوش کاخر چند جور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را
چه زیانستش از آن نقش نفور
چونک جانش غرق شد در بحر نور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد ضد را مینماید در صدور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۳ - رسیدن خرگوش به شیر
شیر اندر آتش و در خشم و شور
دید کان خرگوش میآید ز دور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
تا جهان گه صابرست و گه شکور
بوستان گه حله پوشد گاه عور
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
تو بزن یا ربنا آب طهور
تا شود این نار عالم جمله نور