گنجور

 
مولانا

قدح شکست و شرابم نماند و من مخمور

خراب کار مرا شمس دین کند معمور

خدیو عالم بینش چراغ عالم کشف

که روح‌هاش به جان سجده می‌کنند از دور

که تا ز بحر تحیر برآورد دستش

هزار جان و روان‌های غرقه مغمور

گر آسمان و زمین پر شود ز ظلمت کفر

چو او بتابد، پرتو بگیرد آن همه نور

از آن صفا که ملایک از او همی یابند

اگر رسد به شیاطین شوند هر یک حور

وگر نباشد آن نور دیو را روزی

به پرده‌های کرم دیو را کند مستور

به روز عیدی کو بخش کردن آغازد

به هر سوی‌ست عروسی به هر نواحی سور

ز سوی تبریز آن آفتاب درتابد

شوند زنده ذرایر مثال نفخه صور

ایا صبا به خدا و به حق نان و نمک

که هر سحر من و تو گشته‌ایم از او مسرور

که چون رسی به نهایت کران عالم غیب

از آن گذر کن و کاهل مباش چون رنجور

از آن پری که از او یافتی بکن پرواز

هزار ساله ره اندر پرت نباشد دور

بپر چو خسته شود آن پرت سجودی کن

برای حال من خسته جان و دل مهجور

به آب چشم بگویش که از زمان فراق

شدست روز سیاه و شدست مو کافور

تو آن کسی که همه مجرمان عالم را

به بحر رحمت غوطی دهی کنی مغفور

چو چشم بینا در جان تو همی‌نرسد

کسی که چشم ندارد یقین بود معذور

چنان بکن تو به لابه که خاک پایش را

بدیده آری کاین درد می‌شود ناسور

وزین سفر به سعادت صبا چو بازآیی

درافکنی به وجود و عدم شرار و شرور

چو سرمه‌اش به من آری هزار رحمت نو

به جانت بادا تا قرن‌های نامحصور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

فرخی سیستانی

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

قطران تبریزی

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

مسعود سعد سلمان

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

وطواط

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه