مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا
زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی
زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور
زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا
زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳
دل و جان را در این حضرت بپالا
چو صافی شد رود صافی به بالا
اگر خواهی که ز آب صاف نوشی
لب خود را به هر دردی میالا
از این سیلاب درد او پاک ماند
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا
عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب
آن که جان میجست او را در خلا و در ملا
آن ز دور آتش نَماید چون رَوی نوری بوَد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵
از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
هر ذره خاک ما را آورد در علالا
سینه شکاف گشته دل عشق باف گشته
چون شیشه صاف گشته از جام حق تعالی
اشکوفهها شکفته وز چشم بد نهفته
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰
ز سوز شوق دل من همیزند عللا
که بوک دررسدش از جناب وصل صلا
دلست همچو حسین و فراق همچو یزید
شهید گشته دو صد ره به دشت کرب و بلا
شهید گشته به ظاهر حیات گشته به غیب
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا
مگر ز زهره شنیدی دلا به وقت صبوح
که بزم خاص نهادم صلای عیش صلا
بلا درست بلایش بنوش و دُر میبار
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱
یا ساقی المدامه حی علی الصلا
املا زجاجنا بحمیا فقد خلا
جسمی زجاجتی و محیاک قهوتی
یا کامل الملاحه و اللطف و العلا
ما فاز عاشق بمحیاک ساعه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰
ز سوز شوق دل من همیزند عللا
که بوک دررسدش از جناب وصل صلا
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
پاره کردهٔ وسوسه باشی دلا
گر طرب را باز دانی از بلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
وصل پیدا گشت از عین بلا
زان حلاوت شد عبارت ما قلی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۰ - اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس
هر چه در پستیست آمد از عَلا
چشم را سوی بلندی نه هَلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۵ - تتمهٔ اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را
رو مگس میگیر تا توانی هلا
سوی دوغی زن مگسها را صلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح
گفت دانم کز تجوع وز خلا
جمع آمد رنجتان زین کربلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲ - دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
بانگ طاووسان کنی گفتا که لا
پس نهای طاووس خواجه بوالعلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
هین بجو این قوم را ای مبتلا
هین غنیمت دارشان پیش از بلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۰ - حکم کردن داود بر صاحب گاو کی از سر گاو برخیز و تشنیع صاحب گاو بر داود علیه السلام
همچنین تشنیع میزد برملا
کالصلا هنگام ظلمست الصلا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۳ - حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق
مسجدی بر ره بد و بانگ صلا
آمد اندر گوش سنقر در ملا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
اندرین بودند کآواز صلا
مصطفی بشنید از سوی علا