بخش ۱۴۳ - حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق
میر شد محتاج گرمابه سحر
بانگ زد سنقر هلا بردار سر
طاس و مندیل و گل از التون بگیر
تا به گرمابه رویم ای ناگزیر
سنقر آن دم طاس و مندیلی نکو
برگرفت و رفت با او دو بدو
مسجدی بر ره بد و بانگ صلا
آمد اندر گوش سنقر در ملا
بود سنقر سخت مولع در نماز
گفت ای میر من ای بندهنواز
تو برین دکان زمانی صبر کن
تا گزارم فرض و خوانم لم یکن
چون امام و قوم بیرون آمدند
از نماز و وردها فارغ شدند
سنقر آنجا ماند تا نزدیک چاشت
میر سنقر را زمانی چشم داشت
گفت ای سنقر چرا نایی برون
گفت مینگذاردم این ذو فنون
صبر کن نک آمدم ای روشنی
نیستم غافل که در گوش منی
هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد
تاکه عاجز گشت از تیباش مرد
پاسخش این بود مینگذاردم
تا برون آیم هنوز ای محترم
گفت آخر مسجد اندر کس نماند
کیت وا میدارد آنجا کت نشاند
گفت آنک بستهاستت از برون
بسته است او هم مرا در اندرون
آنک نگذارد ترا کایی درون
میبنگذارد مرا کایم برون
آنک نگذارد کزین سو پا نهی
او بدین سو بست پای این رهی
ماهیان را بحر نگذارد برون
خاکیان را بحر نگذارد درون
اصل ماهی آب و حیوان از گلست
حیله و تدبیر اینجا باطلست
قفل زفتست و گشاینده خدا
دست در تسلیم زن واندر رضا
ذره ذره گر شود مفتاحها
این گشایش نیست جز از کبریا
چون فراموشت شود تدبیر خویش
یابی آن بخت جوان از پیر خویش
چون فراموش خودی یادت کنند
بنده گشتی آنگه آزادت کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخصیت اصلی (میر) برای رفتن به گرمابه به کمک سنقر نیاز دارد. سنقر طاس و مندیل را تهیه میکند، اما در مسیر به نماز مشغول میشود و از میر میخواهد که صبر کند. میر نگران است و به سنقر میگوید که چرا نمیآید. سنقر توضیح میدهد که در حال دعا کردن است و نمیتواند به راحتی خارج شود.
پس از مدتها انتظار، سنقر به میر میگوید که کسی در مسجد نمانده و درخواست میکند که او هم از آنجا خارج شود. سنقر به موضوعاتی همچون قفل و گشایش و درک قدرت خدا اشاره میکند و میگوید که در نهایت این خداوند است که قفلها را میگشاید. او میافزاید که اگر انسان به تدبیر خود تکیه کند، به نتیجه نخواهد رسید و فقط تسلیم اراده الهی شدن میتواند او را آزاد کند.
در نهایت، سنقر به این نکته میرسد که با فراموش کردن خود و تسلیم در برابر خدا، میتوان به آزادی و موفقیت دست یافت.
هوش مصنوعی: میر به حمام نیاز داشت و در سحر سر به فریاد زد که سنقر (پرندهای نمادین) را بردار و از سرم برگردان.
هوش مصنوعی: برو از بازار طاس و دستمال و گل بخر تا به حمام برویم ای دوست نازنین.
هوش مصنوعی: سنقر (پرندهای زیبا) در آن لحظه، ظرفی خالی و دستمالی زیبا برداشت و با او (شخصی دیگر) دو به دو به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: در مسیر نادرست، مسجدی به صدا درآمد که نداهایی شنیده میشد و این صدا به گوش سنقر در ملا رسید.
هوش مصنوعی: سنقر به شدت درگیر انجام نماز بود و به معشوق خود گفت: ای سرور من، ای مهربان به بندگان.
هوش مصنوعی: مدتی در این مکان صبر کن تا به عهد و پیمان خود عمل کنم و به آنچه که نبود، اشاره کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که امام و جمعیت از نماز خارج شدند و به عبادات و دعای خود پایان دادند،
هوش مصنوعی: سنقر در آنجا ماند تا نزدیک صبح شد و منتظر ماند تا صبح بیفتد.
هوش مصنوعی: فردی از سنقر میپرسد که چرا از جایش حرکت نمیکند. سنقر در پاسخ میگوید که به خاطر تواناییها و مهارتهایی که دارد، نمیتواند به راحتی از جایش خارج شود.
هوش مصنوعی: لحظهای صبر کن، من در اینجا هستم و نمیتوانم بیتوجه باشم، چرا که صدایت در گوش من است.
هوش مصنوعی: هفت بار صبر کرد و فریاد زد تا اینکه مرد از شدت خستگی ناتوان شد.
هوش مصنوعی: جواب او این بود که نمیگذارم تا وقتی که بیرون بیایم، همچنان با احترام.
هوش مصنوعی: در آخر، او گفت که در مسجد هیچکس باقی نمانده است؛ چگونه میتوان آنجا که کسی نیست، تکیهگاه پیدا کرد؟
هوش مصنوعی: کسی گفت: آنچه تو را از بیرون محاصره کرده، او نیز مرا در درون زندانی کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که چیزی یا کسی مانع از آن میشود که من در درون خود بمانم و به دنبال چیزی درون خود بروم. در عوض، آن چیز یا شخص مرا به سمت بیرون هدایت میکند.
هوش مصنوعی: او اجازه نمیدهد که از این سمت حرکت کنی، زیرا پای تو به این سمت بسته شده است.
هوش مصنوعی: ماهیها نمیتوانند از دریا بیرون بروند و انسانها هم نمیتوانند در دریا غرق شوند.
هوش مصنوعی: اصلیت موجودات از طبیعت خودشان است و همهچیز به منبع خود برمیگردد. در اینجا، فریب و تدبیر نمیتواند جایی داشته باشد و واقعیتها همیشه روشناند.
هوش مصنوعی: قفل سخت و محکم است ولی فقط خدا میتواند آن را باز کند. پس در برابر مشکلات تسلیم شو و راضی به قضا و قدر باش.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر بخواهیم مشکلات را به تدریج و آرام آرام حل کنیم، در واقع به نتیجه نخواهیم رسید. گشایش و حل مسائل تنها از علو و عظمت و قدرت الهی به دست میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که فراموش میکنی چقدر باید برای آیندهات برنامهریزی کنی، در آن صورت میتوانی شانس جوانی را از تجربهها و آموزههای گذشتهات بیابی.
هوش مصنوعی: زمانی که خودت را فراموش کنی و فقط به یاد دیگران باشی، در آن صورت آزاد خواهی شد و به بندگی برنخواهی گشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.