مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۵
آنها که شب و روز ترا بر اثرند
صیاد نهانند ولی مختصرند
با هر که بسازی تو از آنت ببرند
گر خود نروی کشان کشانت ببرند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۴
طاوس نهای که بر جمالت نگرند
سیمرغ نهای که بیتو نام تو برند
شهباز نهای که از شکار تو چرند
آخر تو چه مرغی و ترا با چه خرند
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیزدهم
پیکان آسمان که به اسرار ما درند
ما را کشان کشان به سماوات میبرند
روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید
کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!
ما سایهوار در پی ایشان روان شویم
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۰ - عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود
و آن سببها کانبیا را رهبرند
آن سببها زین سببها برترند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
مؤمنان آیینهٔ همدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
چون به تذکیر و به نسیان قادرند
بر همه دلهای خلقان قاهرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده
دشمنان او را ز غیرت میدرند
دوستان هم روزگارش میبرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم
تا درین ظلمت تحری گسترند
هر کسی رو جانبی میآورند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
اندر آن بازار کهاهل محشرند
حس مس را چون حس زر کی خرند؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی
تا غریمان چونک آن حلوا خورند
یک زمانی تلخ در من ننگرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
جمله هستیها ازین روضه چرند
گر براق و تازیان ور خود خرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجهٔ لقمان زیرکی لقمان را
وقت مرگ از رنج او را میدرند
او بدان مشغول شد جان میبرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۶ - باز جواب گفتن ابلیس معاویه را
گرچه این دو مختلف خیر و شرند
لیک این هر دو به یک کار اندرند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرونشو و مخلص یافتن
بر امید راست کژ را میخرند
زهر در قندی رود آنگه خورند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه میکرد
کای پدر آخر کجاات میبرند
تا تو را در زیر خاکی آورند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۳ - کرامات ابراهیم ادهم قدس الله سره بر لب دریا
سوی شهر از باغ شاخی آورند
باغ و بستان را کجا آنجا برند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیببین
تا در آنجا سنبل و ریحان چرند
تا به گلزار حقایق ره برند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲ - بقیهٔ داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده
تا نباید دیگران ارزان خرند
زان جلب صرفه ز ما ایشان برند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده
اولاً خرگاه سازند و خرند
تُرک را زان پس به مهمان آورند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
بلک از آن مستان که چون می میخورند
عقلهای پخته حسرت میبرند