گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۰ - خندیدن جهود و پنداشتن کی صدیق مغبونست درین عقد

 

حقهٔ پر لعل را دادی به باد

هم‌چو زنگی در سیه‌رویی تو شاد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر

 

عشرها بر روی هر جا می‌نهاد

چونک بر می‌بست چادر می‌فتاد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر

 

چون بسی می‌کرد فن و آن می‌فتاد

گفت صد لعنت بر آن ابلیس باد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور

 

زین مناره صد هزاران هم‌چو عاد

در فتادند و سر و سر باد داد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور

 

حبذا دو چشم پایان بین راد

که نگه دارند تن را از فساد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور

 

پس گریز از چیست زین بحر مراد

که بشستت صد هزاران صید داد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو

 

گر بدانی رحم این محمود راد

خوش بگویی عاقبت محمود باد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو

 

هست مادر نفس و بابا عقل راد

اولش تنگی و آخر صد گشاد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۷ - بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی

 

گر ز گوری خشت بر تو اوفتاد

عاقلان از گور کی خواهند داد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۵۱ - جواب گفتن آن قاضی صوفی را

 

عقل گوید مر جسد را که ای جماد

بوی بردی هیچ از آن بحر معاد

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۰ - باز مکرر کردن صوفی سؤال را

 

خود چه باشد گر ببخشد آن جواد

بنده را مقصود جان بی‌اجتهاد

مولانا
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
sunny dark_mode