بخش ۳۸ - داستان آن عجوزه کی روی زشت خویشتن را جندره و گلگونه میساخت و ساخته نمیشد و پذیرا نمیآمد
بود کمپیری نودساله کلان
پر تشنج روی و رنگش زعفران
چون سر سفره رخ او توی توی
لیک در وی بود مانده عشق شوی
ریخت دندانهاش و مو چون شیر شد
قد کمان و هر حسش تغییر شد
عشق شوی و شهوت و حرصش تمام
عشق صید و پارهپاره گشته دام
مرغ بیهنگام و راه بیرهی
آتشی پر در بن دیگ تهی
عاشق میدان و اسپ و پای نی
عاشق زمر و لب و سرنای نی
حرص در پیری جهودان را مباد
ای شقیی که خداش این حرص داد
ریخت دندانهای سگ چون پیر شد
ترک مردم کرد و سرگینگیر شد
این سگان شصت ساله را نگر
هر دمی دندان سگشان تیزتر
پیر سگ را ریخت پشم از پوستین
این سگان پیر اطلسپوش بین
عشقشان و حرصشان در فرج و زر
دم به دم چون نسل سگ بین بیشتر
این چنین عمری که مایهٔ دوزخ است
مر قصابان غضب را مسلخ است
چون بگویندش که عمر تو دراز
میشود دلخوش دهانش از خنده باز
این چنین نفرین دعا پندارد او
چشم نگشاید سری بر نارد او
گر بدیدی یک سر موی از معاد
اوش گفتی این چنین عمر تو باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع پیری و عشق و حرص میپردازد. شاعر به تصویری از فردی نودساله میپردازد که ظاهری زرد و رنگ پریده دارد، اما در دل هنوز عشق را احساس میکند. او اشاره میکند که با افزایش سن، نه تنها احساسات و زیباییهای ظاهری تغییر میکنند، بلکه عشق و شهوات نیز به نوعی در هم میریزيد. شاعر از حرص و طمع به عنوان خصوصیات منفی در زندگی پیری یاد میکند و به فریبندگی عمر طولانی اشاره دارد که ممکن است به نوعی نفرین تبدیل شود. در نهایت، شاعر به زندگی و مقایسه آن با حال و روز سگان پیر اشاره میکند که در حالی که آنها پیر شدهاند، انرژی و حرصشان همچنان باقی است. به طور کلی، این شعر به تناقضات عشق و حرص در طول عمر انسان میپردازد و زندگی را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: یک مرد بزرگسال و مسن با موهای سفید و ظاهری پر از هیجان و انرژی، مانند زعفران درخشان و زیبا، در میان جمعیت دیده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که در کنار سفره، چهره او را میبینم، به نظر میرسد که او در دسترس است، اما در واقع عشق او در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دندانها و موی او مانند شیر زیبا و نرم شده است، قد او به شکل کمانی درآمده و هر یک از حسهای او دچار تغییر شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق، شهوت و حرص وجود داشته باشد، همه زیباییهای عشق به شکلی نامناسب و از هم گسیخته تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که در زمان نامناسب میخواند و راهی که بینشانه است، آتشی بدون محتوا در زیر دیگ خالی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: دوستدار میدان جنگ و اسب و پای نی هستم، عاشق جلوههای موسیقی و زوایای مختلف آن نیز هستم.
هوش مصنوعی: در دوران پیری، ای بیچاره، هرگز حرص و طمع نداشته باش، چرا که خداوند این دوری و حرص را به تو ارزانی نداشته است.
هوش مصنوعی: زمانی که سگ پیر میشود، دندانهایش مانند دندانهای انسان ترک میخورند و او به جای اینکه به انسانها خدمت کند، به جمعآوری سرگینها مشغول میشود.
هوش مصنوعی: به این افراد پیر و باتجربه نگاه کن، هر لحظه قدرت و تیزی خرد و هوششان بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: پیر سگ، پشم را از پوستینش میریزد، و این سگان کهن را ببین که بر تن اطلس پوشیدهاند.
هوش مصنوعی: عشق و حرص آنها در رسیدن به ثروت و زر روز به روز بیشتر میشود، همانطور که در نسل سگ، این حرص و ولع مشهود است.
هوش مصنوعی: این زندگی که به عذاب و جهنم میانجامد، مانند کشتاری است که برای خشم و عصبانیت قصابان آماده شده است.
هوش مصنوعی: وقتی به او بگویند که عمرش طولانی خواهد شد، لبخند بر لبانش مینشیند و خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: او فکر میکند که نفرین او مانند دعا است و به این دلیل هیچگاه نمیتواند حقیقت را ببیند و بر مشکلاتش تاب بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر یک تار موی او را میدیدی، میگفتی که عمر تو به این شکل باقی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.