اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۰ - بر مزار سلطان محمود علیه الرحمه
خیزد از دل ناله ها بی اختیار
آه ! آن شهری که اینجا بود پار
آن دیار و کاخ و کو ویرانه ایست
آن شکوه و فال و فر افسانه ایست
گنبدی ، در طوف او چرخ برین
[...]
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۱ - مناجات مرد شوریده در ویرانهٔ غزنی
لاله بهر یک شعاع آفتاب
دارد اندر شاخ چندین پیچ و تاب
چون بهار او را کند عریان و فاش
گویدش جز یک نفس اینجا مباش
هر دو آمد یکدگر را ساز و برگ
[...]
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۲ - قندهار و زیارت خرقه مبارک
قندهار آن کشور مینو سواد
اهل دل را خاک او خاک مراد
رنگ ها ، بوها ، هواها ، آب ها
آب ها تابنده چون سیماب ها
لاله ها در خلوت کهسار ها
[...]
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۳ - بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه
تربت آن خسرو روشن ضمیر
از ضمیرش ملتی صورت پذیر
گنبد او را حرم داند سپهر
با فروغ از طوف او سیمای مهر
مثل فاتح آن امیر صف شکن
[...]
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
ای قبای پادشاهی بر تو راست
سایهٔ تو خاک ما را کیمیاست
خسروی را از وجود تو عیار
سطوت تو ملک و دولت را حصار
از تو ای سرمایهٔ فتح و ظفر
[...]
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱ - دل ما بیدلان بردند و رفتند
دل ما، بیدلان بردند و رفتند
مثال شعله، افسردند و رفتند
بیا یک لحظه با عامان درآمیز
که خاصان، بادهها خوردند و رفتند
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲ - سخنها رفت از بود و نبودم
سخنها رفت از بود و نبودم
من از خِجْلَت، لبِ خود، کم گشودم
سجودِ زندهمردان میشناسی؟
عیارِ کارِ من گیر از سجودم
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳ - دل من، در گشاد چون و چند است
دلِ من، در گُشادِ چون و چند است
نگاهش، از مه و پروین بلند است
بده ویرانهای در دوزخ، او را
که این کافر، بسی، خلوتپسند است
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۴ - چه شور است این که در آب و گل افتاد
چه شور است این که در آب و گِل افتاد؟
ز یک دل، عشق را صد مشکل افتاد
قرارِ یک نَفَس بر من حرام است
به من رحمی که کارم با دل افتاد
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۵ - جهان از خود برونآوردهٔ کیست؟
جهان از خود برون آوردهٔ کیست؟
جمالش، جلوهٔ بیپردهٔ کیست؟
مرا گویی که از شیطان حذر کن
بگو با من که او پروردهٔ کیست؟
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۶ - دل بیقید من در پیچ و تابیست
دلِ بیقیدِ من، در پیچ و تابیست
نصیبِ من، عِتابی یا خِطابیست
دلِ ابلیس هم نتوانم آزرد
گناهِ گاهگاهِ من صوابیست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷ - صبنت الکاس عنا ام عمرو
صبنت الکاس عنا ام عمرو
وکان الکاس مجراها الیمینا
اگر این است رسم دوستداری
به دیوار حرم زن جام و مینا
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸ - به خود پیچیدگان در دل اسیرند
به خود پیچیدگان در دل اسیرند
همه دردند و درمانناپذیرند
سجود از ما چه میخواهی که شاهان
خَراجی از دهِ ویران نگیرند
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۹ - روم راهی که او را منزلی نیست
رَوَم راهی که او را مَنْزِلی نیست
از آن تخمی که ریزم، حاصلی نیست
من از غمها نمیترسم ولیکن
مده آن غم که شایانِ دلی نیست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۰ - می من از تنکجامان نگه دار
میِ من از تُنُکجامان نگه دار
شرابِ پخته از خامان نگه دار
شَرَر از نیستانی دورتر به
به خاصان بخش و از عامان نگه دار
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱ - تو را این کشمکش اندر طلب نیست
تو را این کشمکش اندر طلب نیست
تو را این درد و داغ و تاب و تب نیست
از آن از لامکان بگریختم من
که آنجا نالههای نیمشب نیست
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۲ - ز من هنگامهای وه این جهان را
ز من هنگامهای وه این جهان را
دگرگون کن زمین و آسمان را
ز خاکِ ما دگر آدم برانگیز
بِکُش این بندهٔ سود و زیان را
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۳ - جهانی تیرهتر با آفتابی
جهانی تیرهتر با آفتابی
صَواب او سراپا ناصَوابی
ندانم تا کجا ویرانهای را
دهی از خونِ آدم، رنگ و آبی
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۴ - غلامم جز رضای تو نجویم
غلامم، جز رضای تو نجویم
جز آن راهی که فرمودی، نپویم
ولیکن گر به این نادان بگویی
خری را اسبِ تازی گو، نگویم
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵ - دلی در سینه دارم بیسروری
دلی در سینه دارم بیسروری
نه سوزی در کفِ خاکم، نه نوری
بگیر از من که بر من، بارِ دوش است
ثوابِ این نمازِ بیحضوری
![اقبال لاهوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/iqbal.gif)