گنجور

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

 

دل من چو نور اندر آن تیره شب

نخفته گشاده دل و بسته لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

همه روزه بسته ز خوردن دو لب

به پیش جهاندار بر پای شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

چنان بد که ضحاک را روز و شب

به نام فریدون گشادی دو لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

 

دو رخساره روز و دو زلفش چو شب

گشاده به نفرین ضحاک لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

مرا روز روشن بود تاره شب

بباید گشادن به پاسخ دو لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

 

اگر بر شما دام و دد روز و شب

همی گریدی نیستی بس عجب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۹

 

من و گرد گرشاسپ وین تیره شب

برین راز بر باد مگشای لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۳

 

بر دختر آمد پر از خنده لب

گشاده رخ روزگون زیر شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

به بگماز کوتاه کردند شب

به یاد سپهبد گشادند لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

چو آن جامه‌ها سوده بفگند شب

سپیده بخندید و بگشاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۸

 

برفت و بپیمود بالای شب

پر اندیشه دل پر ز گفتار لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵

 

چنین داد پاسخ که من روز و شب

همی برگشایم به فریاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۵

 

به نزدیک زال آوریدش به شب

به آمد شدن هیچ نگشاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶

 

بخفت و بر آسود و نگشاد لب

چمان و چران رخش تا نیم‌شب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹

 

چو یک نیمه بگذشت از تیره شب

خروش آمد از دشت و بانگ جلب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۸

 

چو نامه به مهر اندر آمد به شب

فرستاده را جست و بگشاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۹

 

چو نامه بخوانی به روز و به شب

مکن داستان را گشاده دو لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۰

 

همی باده خوردند تا نیم شب

ز خنیاگران برگشاده دو لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۲

 

پیاده کجا بوده‌ای تیره شب

تهمتن به گفتار بگشاد لب

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۷

 

ز رستم بپرسید خندان دو لب

تو گفتی که با او به هم بود شب

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۵