فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۲
که با چنگ رستم ندارید تاو
بده زود بر کام ما باژ و ساو
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱
پذیرفت هر مهتری باژ و ساو
نکرد آزمون گاو با شیر تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۴ - سخن دقیقی
به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو
برین روزگار گذشته بتاو
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۷
فرستندش از مرزها باژ و ساو
که با جنگ او نیستشان زور و تاو
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲
چنان بد که هر سال یک چرم گاو
ز کابل همی خواستی باژ و ساو
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲
همی گفت تا کی ازین باژ و ساو
نه با سیستان ما نداریم تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳
سخن گفت هرگونه از باژ و ساو
ز چیزی که دارد پی روم تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱
همه پاک با هدیه و باژ و ساو
نه پی بود با او کسی را نه تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۵
همی شیر خوردی ازو ماده گاو
کلان گاو گوساله بی زور و تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۱
فرستی به فرمان ما باژ و ساو
بدانی که با ما ترا نیست تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳
کنون گر نتابی سر از باژ و ساو
بدانی که با ما نداری تو تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۹
ز دست دگر شیر مهتر ز گاو
که با جنگ ایشان نبد زور و تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۱
چو خورشید برزد سر از برج گاو
ز گلزاربرخاست بانگ چکاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۹
چو نامه بخوانی بیارای ساو
مرنجان تن خویش و با بد مکاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۰
ز هر مرز پیوسته شد باژ و ساو
کسی را نبد با جهاندار تاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور پسر اردشیر سی و یک سال بود » بخش ۲
همی بود شاپور تا باژ و ساو
فرستاد قیصر ده انبان گاو
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۴
پذیرفتم این مایهور باژ و ساو
که با کین و خشمت نداریم تاو